پيشينه و تغيير هويت فرهنگي در استان چهارمحال بختياري و فرصت طلبي
تحقيق :
تغيير وتبديل هويت تاريخی واجتماعی استان (ناهنجاری خاموش وخزيده فرهنگی تقدم اصالت اکتسابی دوم وثانويه بر اصالت اوليه تاريخی )
بر حسب وظيفه وجداني خود كه سالهاي زيادي نسبت به مسائل مختلف سياسي و فرهنگي استان تجربه اي كسب نموده ام و روحتياً كوشش مي كنم ضمير دروني خود را منطبق بر صداقت گفتار و نوشتاري بدون تعصب همراه با دلسوزي و تعامل و واقعيت گرائي اجتماعي و فرهنگي سوق دهم و اظهارات مختلف فعالان سياسي و فرهنگی استان را شنيده و مطالعه كرده ام ضمن گلايه شديد متاسفانه بجاي كاشتن بذر تعاون و همكاري و همدلي و اخوت و رفع محروميت ايجاد شبهه افكني سياسي و تاريخي را در استان محروم و فقير خود لمس مي كنم وجدانم به تحرك عقلاني واداشته مطالبي را جهت روشن شدن موضوع به سمع و نظر علاقمندان برسانيم . از آنجائيكه مشكل اصلي استان ما عوام نبوده بلكه سياسيون هستند كه در زير لواي اقتدار گرائي حزبي خود به جاي خدمت و برابري و دستگيري ؛ خيانت سياسي و فرهنگي و جعل تاريخي مي كنند اين ها شخصيت هاي سياسي قاصر هستند نه شخصيت هاي سياسي مطلوب و تلاشگر بر گرده هاي با اخلاص عوام بهره كشي منفعت طلبي سياسي مي كنند مردم عزيز استان از سياسيون بومي خود سوال كنيد چه گره اي از مشكلات اين استان تاريخي به قدمت طول تاريخ ايران (عيلام ) مرتفع نموده اند ضمن اينكه اين همه توفيقات حاصل شده در استان از انگيزش خيزش دروني انقلاب اسلامي نسبت به عدالت اجتماعي و رفع محروميت بوده است نه تلاش سياسيون استان كداميك از مسئولين سياسي بومي استان نگفت من متعلق به حفره خود نيستم خدمتم شامل فضاي عمومي استان است نمايندگان قبلي استان دو ديدگاه داشته اند يكي مي گفت از خودمون هست يكي مي گفت ... اين ها همه ناشي از بذر نفاق بوده كه با هزاران نماز شب خواندن و روزه گرفتن و صدقه دادن اين حق الناس عمومي استان را ادا نخواهند كرد و در حال حاضر هم به نمايندگان و مسئولين فعلي متذكر مي شوم حق الناس عمومي استان را بر گرده هاي خود تلنبار نكنند مكافات عمل به فرزندان شما گره مي خورد
جاي تقدير و شكر گزاري داردو انتظار داشتيم در وضعيت سياسی مطلوب بوجود آمده که ناشی از اعلام عدم رضايت از ادوار سياسی گذشته بودهاست ولی صد تاسف که افرادی در پوشش جريانات سياسی موافق ضمن اينکه مطلع هستند هطچ هزينه ای هم مصروف نداشته اند از موقعيت به دست امده دنبال يارگيری انتفاعی بوده است که يقيناگ بنای ناسازگاری با تفکر ارزشمند رياست جمهوری ذ(عدالت اجتماعی... بنا گذاشته اند )وبا صحنه سازيهای به ظاهر مثبت القائات ذهنی در افکار عمومی تزريق می کنندومطمئن باشند هميشه منتظران ورقبای سياسی ديگر بر هر گونه سهل انگاری يآ خلاء ضعفی خود را جبران خواهد کرد يا حداقل فاش سازی کاذب می کنندواين هشدار جدی است. اين تسلسل باز هم چهره محروميت ونای خسته گی سياسی را بدنبال خواهد داشت و خصوصا" افرادی هم در صدد هستند هويت تاريخی استان را تغيير وتبديل بکنند که موضوع اصلی تحقيق اينجانب است که متاسفانه بيشترين منازعات را در اين دوره میبينيم شايد بانيان اين بذر نفاق به هويت گم شده واصالت اکتسابی دوم وثانوی خودشان هويت تاريخی ببخشند وتا اصالت مبتدی به واوليه انان که در سردر گمی تاريخی واستحاله شده اند کشف نشود و علاقه ای هم به ورود مرحله تحقيق مکتوب مکاشفه هويت تاريخی خود نيستند عدالت فرهنگي و عدالت اجتماعي است . جناب آقاي نويسنده هفته نامه(ز)... شما فكر مي كنيد بيشترين آسيب را چه كسي بر عليه قوم متمدن و با سابقه طولاني بختياري بوجود آورده اند كمي دقت بكنيداز طرفي بيان چنين جملاتي ريشه در نفاق ذاتي و وراثتي دارد جناب آقاي نويسنده چرا بي جهت تاريخ مي سازيد شما كه با تاريخ سركارومطالعه اي و تعمق تاريخي ندارد لاف تاريخي مي زنيد .
آيا مردم منطقه مردم محروم ميانكوه و مشايخ محكوم نيستند جاده 10 كيلومتري را 45 كيلومتر كوهستاني و صعب العبور طي كنند ( جاده گورميزه) چقدر خانواده هاي منطقه منتظر لقمه نان پدرانشان در اين مسير جان باختند ( با ذنب قتلت ) به كدامين گناه ؟! گناته توسعه سياسي .
از طرفي نمي دانم چرا بعضي مصر دنبال هويت بخشيدن سطحي و كم عمق به تاريخ زيست محيطي خور هستند و اگر هم بپذيريم نبايد نسبت به يك تاريخ كه به در ازاي طول تاريخ ايران هست توهين و با لگد بد ذاتي و دروغين تاريخي و شبهه افكني و از تنبلي مطالعات تاريخي از فرصت هاي بدست آمده و كثرت بدون شباهت فرهنگي و با شعور مرموذ تاريخي خود بجاي تامل و همدلي بستررقابت فرهنگي نمايند و در ابتداء به ساكن شروع بكنند اگر مدافع اي دست به قلم يا اظهار عقيده تاريخي نموده متهم به قوم گرائي بشود و آداب و رسوم و و ارزش هاي مثبت يك فرهنگ بومي منطبق به شرع به عنوان يك سرمايه ارزشي در جايگاه خود به عنوان الگو و مظهر زيبايي قلمداد نمود . اتحاد تعاون و وابستگي فرهنگي يك فرهنگ مرجع و نقطه قوت زندگي اجتماعي و موازین با شئونات اسلامي و انساني نبايد قطع رحم سياسي و اجتماعي خورده فرهنگ ها و نقطه مقابل ارزش هاي مثبت فرهنگ هاي بومي باشد و آنها را به نوعي متهم نمايند همچنين ضعف و بي فرهنگي خود را مقابل ، نقطه قوت فرهنگ هاي بومي ندانند كه مي بايستي آنها نيز تلاش كنند حال ادبيات تنبلي و بي رمقي و بدون عقبه تاريخي عناصر جسته گريخته خورده فرهنگ ها ي خشن در ازامنه دور و نزديك نمي توانند منهاي تاريخ باشند و نه جدايي از آن اينجاست كه تاريخ نقش خود را به عنوان پيشينه گذشتگان و سرمايه آيندگان روشن مي نمايد نقطه قابل تعمق اين است كه متاسفانه حساسيت ها از خورده فرهنگ ها شروع مي شود و مجبورند به خاطر ايجاد تاريخ زيست محيطي خود در طول تاريخ با فرهنگ هاي بومي و اصيل به ستيزه جويي برخيزند طبيعي است و جاي گلايه هم ندارد ودنبال بخت ازمائی وهم گرائی فرهنگی هستند وعلاقه گويندگی ونويسندگی جای ديگر تحقيق نمايند(اصالت اوليه)
مع الوصف : خداوند انسان هار ا بر حسب قبائل مختلف خلق كرد زيبايي افكار و عقيده داده ، جهت انس و مهرباني بندگان نسبت به هم و خط قرمز كه همان تقواي الهي است تعيين نمود . در صورتي كه انسان ها هيچ نقشي در خلقت ، گويش ، پوشش و چهره و همچنين فنوتيپ و شكل ظاهري اشخاص نداشته نفي يك فرهنگ ، نفي خالق آن فرهنگ است مانند ( زبان هاي دنيا ، چهره ها ، اقوام ، گويش ها ، آداب و رسوم آنها )انسان هايي كه در يك فرهنگ مشابه زيست مي كنند چه تقصيري دارند كه بايد هميشه محكوم باشنديا مدعي . والله مخالف افراط و تفريط هستم و مدافع ارزش ها ي مثبت فرهنگ هاي بومي به عنوان مثال ولي امر مسلمين بر حسب موقعيت زمان شناسي ، در بخش تهاجم فرهنگي احساس تكليف نموده و براي گسترش پوشش ملي كه سدي در مقابل مرزهاي شكسته پوشش است و احساس شد پوشش ملي مي تواند اتحاد و خيزش فرهنگي ايجاد نمايد . چرا اعراب ؟! چرا چيني ها ؟! پوشش داشته باشند و ما ايراني ها مقلد فرهنگ رفتگان قديم بشويم و كت و شلوار انگليسي را به عنوان پوشش ملي انتخاب نمائيم اگرچه فرهنگ هاي بومي نشان از هويت و نشان از اصالت ايران است نه گدايي هاي فرهنگي و نفاق هاي سياسي به عنوان دهكده جهاني از باب توجيح و مدرنيته امروز در صورتي كه امام رحمة الله عليه به گونه اي در مقابل غربي ها رفتار مي نمود كه آنها خودر ا عده اي فاقد فرهنگ و تمدن مي دانستند و ما امروزه در مقابل فرهنگ غربي ها دست بسته تسليم شده ايم و متآسفانه در استان ما ازمبهمات تاريخی با سوابق ذهنی به دون دست گيری از پنجره های فکری از نسيم هر گونه فکر کردن وتحقيق کردنو استدلال کردن به صورت عمدی دريچه فکری را بسته وبه دنبال نفاق ودوءيت تاريخی هستند مجبور هستم جهت رفع تنازع فعلي آنان مطالبي را واضح و شفاف ارائه بدهم . يك گروهيی چهارمحال را جزء لاينفك ايلات و ولايات بختياري مي دانند ( محال اربعه بختياري )
گروهي ديگر چهارمحالي ها را مقابل بختياري ها مي دانند و يك گروهي نيز بعضي از مناطق را نه جزء چهارمحال مي دانند نه بختياري و بعضي معتقدند كه عده اي از سياسيون قديم مناطقي را جزء محال ها قلمداد نمودند تا پوشش تاريخي بنمايند که اينها همه ريشه در نفاق ذاتی ووراثتی دارد از طرفي متا سفانه استاد تاريخ دانشگاه آزاد اسلامي شهركرد آقاي ...در كتاب چهارمحال و بختياري در عهد افشاريه دهكردي ها را غير ايراني مي داند. اولاً استان فعلي چهارمحال و بختياري قسمت اعظم استان اصفهان ، مركزي ، لرستان ، فارس ، بوشهر ، خوزستان ، جزء سرزمين اتابكان لر بزرگ است . و در استان ما مسجد اتابكان دهكرد قديم يادگار همان دوره اتابكان است و موقوفه مجتمع امام صادق در شهرکرد از بی بی صمصام بوده محل پرورش ایتام و پرورش ناشنوایان و موقوفه زمین آیت الله کاشانی و ملک استانداری فعتی از ایل راکی بختیاری بوده و ایل راکی 5/3 سهم از ملک قدیم دهکرد مالک است همچنين بناهاي امام زادگان در سراسر مناطق ياد شده به دستور ايشان تجديد بنا شده بوده است . دوماً بر اساس كوچ اجباري و جريانات سياسي گذشته اقوام هاي مقتدر ايران را به مرزها و يا كنترل آنها ، پراكندگي قومي ايجاد نموده بعنوان مثال كوچ هاي اجباري بختياري به بيرجند در استان خراسان ، مازندران ، محلات ، قزوين ، ميبد يزد ،اقليد فارس و طوايف ديگر هم را به عوض ايلات وولايت بختياري كوچ داده اند مانند : تركان افشاريه در شهرك ( اسلامي و شاهوردی و اولاد محمد علي بيك ) . شاهسون خراسان در منطقه زاينده رود ، تاجيك ، ترك هاي قراگوزلو . ترك هاي علي صالح خان بيات كه تعدادی از آنها اولاد بيات در ده تركان لردگان ساكن هستند كه معتقد به اجاق بيات هستند که از ناحيه مادری به کريم خان زند منتسب و بعد از حکومت زنديه داعيه حکومت بوده اند . و ترك هاي قشقايي در منطقه بروجن و ترك هاي قاجاريه در منطقه خوزستان و ترك هاي عثماني در منطقه بن و اعراب دهكردي و سادات دهكردي اهي قزوين و نيشابور . سوماً مطالب درج شده در كتاب مزبوركه عنوان شده است حضرات دهکردی
غير ايراني هستند ومضاعف بر اين تغيير وتبديل هويت تاريخی استان هستند اين جسارت تاريخي ناشي از بي هويتي تاريخي نويسنده است . نمي دانم ايشان دنبال چه انتقام تاريخي مي باشد و ناگزيراً جهت دفاع از مطالب بي اساس فوق اقوام سكنه در دهكرد را شرح داده و نتيجه گيري و رد نظريه مذبور را ابراز مي نمايم .
(اولاً) چرا كه دهكرد بر اساس شغل كردك بافي يا به زبان لري كردي بافي به نام دهكرد معروف شد .
( دوماً ) بعضي از اقوام سكنه دهكرد از كرمانشاه ، گيلان غرب نيز به اين منطقه ساکن شده اند ( بني طالبي ها ... ) .
( سوماً ) فاميل هاي ( مشرفي ها كه به خاطر ترويج دين اسلام به منطقه بختياري از نيشابور به اين منطقه اعزام شده كه امروزه به نام فاميل مشرفي ها معروف هستند و نيز فاميل هاي كريمي ، ردوغني ،رئيسي ، قاسمي و بعضي كوهي ها و روحی ريشه در تاريخ دهكرد داشته اند و اما فاميل هاي بختياري كه در دهكرد قديم ساكن بوده اند هاليكوهي يا كوهي ، صفر پور ، عبداللهي ها از نوادگان محمد تقي خان چهار لنگ نافيان ( هلوسعد ) كياني ها ، چلگردي ها ، بهداروندها ، بلالي ها ( توف اسپيد در دوره صفويه مهاجرت نموده اند ) ساكني ها ، مبيني ها ( اولاد كل اسكندر ) ممبيني ها رامهرمز مكوندي ها –راكي ها
فرهادي ها و محموديها ( كاوند درويشان ) تقي پور ها يا قلعه ايي ها ( از خانميرزا )...
گروه اهل نجف آبادند : آل ابراهيم و گروهي نيز از منطقه اصفهان جمگردان و كليشاد رخ و لنجانك مهاجرت نموده اند چون مقيم – سجادي – رعنايي ها – سياح و– كاظمي
گروهي از سادات قزوين مي باشند: حسيني ها - هاشمي – آل معصوم – مرتضوي – سادات هشمت و
گروهي از خوانسار(رياحي ها – حيدري ها ...) آيت ا... امامي دهكردي از سادات قزوين و سادات رضوي شيراز آيت ا... نوربخش ( همان كسي كه به سردار اسعد فتواي مشروطيت صادر نمود ) اهل قزوين ساكن دهكرد قديم كه مير آباد معني بنام آنها منظور شد .
و تركهاي قشقايي : ( صفری ها – امير خاني )
و گروهي نيز اهل كاشان هستند مانند ( جعفريها ... )
گروهي نيز از لرهاي ممسني چون بابادئي ها – مولوي ...
و گروهي دراويش اند –... دهکردی نیستند و ساکن دهکرد شدند
و گروهي نيز همراه با دختر قاضي هندوستان سمبر قاضي و در كوه جهانبين و كنار چشمه لري هفشجان در دوره اتابكان و عده اي از همان طوايف در بروجن و سورشجان ساكن شده اند .
در هر صورت مي بينيم كه حضرات دهكردي چه از خطه استان باشند و چه غير استان مشخص مي گردد كه تبار همه آنان ايراني است وچقدرحضرات دهکردی با بختياری ها معاشرت وخويشاونداند ودر سرزمين های بختياری دارای خاطرات خوش هستند بس .
و اما در جهت رفع تنازع چهارمحال و بختياري
اولاٌ چهارمحال يعني چهار محله يا چهار دانگه ، چهار نقطه مشابهات آن
چهار دل ، چهار تنگ ، چهار گوشه ، چهار چشمي ، چهار سوار ، چهار ميغ
قبل از روشن شدن تقسيمات كشوري به اقوامهاي ساكن چهارمحال
گندمان ( گندمون ) ، كلار ( كيار ، ميزدج ( ايزج ) ( لاران ،لوران، لران) مي پردازيم
منطقه گندمان (گندمون )از دوراهان شروع مي شود تا چغاخور تمامي خوانين بختياري از گندمان مي باشد .
منطقه كلار و كيار هم از ز وردگان تا تشنيز و از سر تشنيز تا سورك كه علاوه بر اقوام بختياري لر ممسني ، همدان ( سیفی ها لر ملاير همدان هستند .
گروهي از منطقه لنجانات و گروهي هم ترك هستند كه ديگر به زبان ترك صحبت نمي كنند و شهر شلمزار محل استراتژيك عليه رضا شاه بوده است و زماني قرار بود مركز استان گردد .
منطقه ميزدج ( يا ايزج ) ايزج مكان ايزدجي ها اولين پايتخت حكومت ايران در زمان هخامنشينان بود و در ايزه مالمير و نام ميزدج از آنجا گرفته شده است . از جونقان شروع مي شود تا بازفت و در حال حاضر ميزدج هم تقسيم شده است . علاوه بر اقوام بختياري ، اقوام ترك بلورد ي ، اعراب ، لنجان و خوانسار ( رياحي ها پارسون ) ساكن شده اند بعضي فاميل ها ي اسلامي فارساني از شهرك و كاكلك آمده اند اهل تركمن خراسان هستند .وعده ای
و قريه جونقان ( گينه كان ) شامل دانگ هاي (وملارفيع اولاد – آصادق – آكلبي – دانگ آباقر – خواجه ممد يوسف ) حكايت از اقوام و طوايف بختياري دارد . لهذا منطقه ميزدج تحت هيچ شرايط نمي تواند جدائي از بختياري باشد و چون چهارمحال نام مكان است نه قوم و اما بختياري هم مي تواندنام قوم باشد و هم مرز جغرافياي و از طرف ميزدج چنانچه جدائي از بختياري باشد . با اين تفسير قطب بختياري يعني زردكوه و فارسان ( بهداروند ) و گينه گان ( اسيوند – اورك شالو – طايفه اماني ها خواهرزاده سهراب خان و بهمن خان بختياري بودند كه مدتي كدخدا گينكان شدند و ديگر طوايف حاجي پور ها – سهيد-پل -طايقه مشايخ (صالحي ها ) .
و منطقه لاران يا لران كه حضرات حيدري ها سورشجان – منجزي باب هستند و منصوريها طايفه هاروني ها از چهار لنگ بختياري وفتاحي ها بر روستاي هاروني نام گذاري شده است طايفه هاي كاهيد ( هليساد) اردل ؛کاهيد در هفشجان ؛ بارده ؛ هاروني و وانان و طايفه باورصاد و شاهمرادي و مظفری و الله یاری و صالحی توسلی ؛ياقوتی؛در مهديه وفرخشهرودر شلمزار؛ شالواند و بعضی صالحی ها مشایخ و رئیسی ها دشت زری در وانان و هاروني و مرغملك طايفه چلگرديها در خوئي و علت نامگذاري روستاي خوئي به علت مهاجرت از روستاي خويه از شهرستان گوهرنگ بوده است با گويش و پوشش لري بختياري توجيه تاريخ نگارن مغرض فراهم نمي نمايد و از طرف منطقه گندمان و منطقه كلار ( كيار ) در حوصله متن نمي گنجد اما چگونه تمايز بين دو كلمه چهارمحال و بختياري صورت گرفت و چرا بدان دامن مي زنند يقيناٌ ناشي از بي اطلاعي تاريخي است بطوريكه در نزهت القلوب تومان لر بزرگ و لر كوچك به انضمام همدان – اصفهان – قزوين جزء عراق عجم ياد ميگردد .
زماني رضا شاه مجري انتقام انگليس ها و به خاطر خصومت شديد با بختياريها هر جا و مكاني كه منتصب به بختياري بوده به نوعي تبعيد – قتل عام – تجزيه – تفرقه مي نمود و ناچاراٌ در آن زمان به خاطر حفظ جان خود فرار از هويت اصيل بختياري مرسوم وعادت روز مرگي شده بود و حتی با تغيير هويت پوششی کلاه قزاقی را بجای کلاه بختياری تبديل کرده اند از اين موضع روشن تاريخي بعضي ها زير لواي همان تفكر رضا شاهي ،امروز بذر نفاق و تفرقه كاشته و بهره سياسي مي برند و اما اولين قانون تقسيمات كشوري مصوب يكشنبه صفر 1325 قمري 1284 شمسي تحت عنوان ايالت و ولايت بختياري به چند بلوك تقسيم مي شوند بلوك ايذه به حاكم نشين اهواز – بلوك آخوره ( فريدون شهر و داران ) و بلوك گندمان – لوردگان – اردل و غيره تحت حاكم نشين اصفهان قرار گرفت بطوري كه حدود بيش از 30 محال بختياري را جدا و چهار محال اربعه آن باقي مانده است و در پي اين تقسيمات منطقه بختياري به سه حوزه مجزا و متمايز از هم تقسيم گردد حوزه مالمير – باغ ملك – سردشت جزء خوزستان ، حوزه فريدون شهر و فريدن تحت عنوان بلوكات اصفهان حوزه استاني چهارمحال و بختياري در قالب چند بلوك تابعه حكومت اصفهان و در اطلاحيه ذيقعده سال 1325 از 17 ولايت منظور شده هم جزء اصفهان و هم جزء خوزستان الحاق گرديد كه شرح و سير تقسيمات كشوري در استان توسط كرم الله رضايي در سال 1370 منتشر شده است و اما سير اين تحولات نيزارائه مطالب قرار دادي بوده است اثبات تاريخي نيست چون طي يك قرن گذشته حكايت مي كند لذا از سر حد دزفول تا سمت جنوب خسرو شيرين گهكلويه و بوير احمد از ازنا درود و اليگودرز و قسمت اعظم اصفهان و خوانسار و خمين و استان چهارمحال فعلي جزء دوره اتلبكان لر بزرگ محسوب مي شود و در پايان متاسفانه به جاي وقت گذاشتن براي مسائل كلان و ضروري و قابل نياز مردم فقير اين استان سياسيون دنبال تنگ نظري و ايجاد شكاف و كوته فكري مي باشند از طرفي ضمن متخلق به قابليت هاي خوب بلقوه نه بلفعل (اگر بخواهند که نمی خواهند ) با نمره بيست ديپلم سياسي در مقابل دكتراي سياسي استان هاي همجوار گرفته اند یهودیه و جی دیروز و اصفهان متمدن امروز مدیون قوم مقتدر صفویه و فاتحان اصفهان از لوث افاغنه قوم بختیاری می باسشد به نظر من استان اردبیل می بایستی پایتخت جهان اسلام باشد نه اصفهان ، گسترش تشیع و حوزه های علمیه زمان صفویه بوده است ولی به علت پشتکار و درابت سیاسیون فعلی و زیرکی حتی سلمان فارسی که اهل رامهرمز بوده جزء اصفهان ثبت شده است و از طرف ديگراز هم استاني هاي خصوصا"فعالان سیاسی و فرهنگی دهكردي هاي عزيز استدعا دارم به جاي مخالفت با ديگر هم استاني ها – ترك زبان ها – بختياريها – اروجني ها ... تامل بر قرار بكنند لذا عدم شناخت واطلاع دليل بر يک موضوع نيست هر چند که انشا الله مرکز استانی درشان استان بسازیم به عنوان مثا ل بجای مجسمه فردوسی معروف عمان سامانی بجای فلکه آبی بدون مفهوم مجسمه آیت الله دهکردی در ورودی شهرمان مجسمه مشروطه خواهان صمصام السلطنه سردار اسعد,علیمردان خان بختیاری ومجسمه آیت الله نوربخش دهکردی که فتوای مشروطیت را در استان ما صادر نمود.0000 چون خدا وكيلي وابستگي هاي خويشاوندي سببي و نسبي تنگا تنگ شده است و بحث قوميت ها ديگر معني ندارد و در پايان با بيان شعر قصيده سراي استانمان «تبيان ساماني » و با آرزوي موفقيت و هم دلي و هم بستگي عرايضم را خاتمه مي دهم .
گر شنيدي جام جم سوي محال اربعه
پا گذار اين حقيت بنگر از روي يقين
كوههاي بختياري سر كشيده بر فلك
از جهان بين ،بين جهان از دگر جاها مبين
حال ان چابك سواران مي كند «تبيان» بيان
فرشاد جهانبخشی