بنام خدا

سریال تلویزیونی

(( شیران سنگی کوه سفید ))

وقایع تا سال 1355

کارگردان :...

فیلمبردار :...

نویسنده : فرشاد جهانبخشی

خواننده گان : دیدار محمودی – میلاد حیدری

تولید: برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مرکز شهرکزد

مرکز چهارمحال و بختیاری




((خلاصه داستان))

ماه بانو ریس قبیله شالو بختیاری برای تعیین قلمرو ایل با روسای قبایل طایفه دینارونی باب ( اولاد حاج علی , هلوسعد ؛ علی محمودی و ... ) جلسه ای تشکیل و به احترام به بانوی بختیاری با گذشت و برادری مرزها را تعیین و کوه سفید بعنوان مقر طایفه شالو انتخاب می شود .

سال 1355 که ایران و سرزمین بختیاری در برف و یخبدان بود ماه بانو در جمع فرزندان خردسال ایل چگونگی انتخاب وی به رئیس قبیله را بازگو می کند و مدتی بعد برای زیارت امامزاده شاهزاده عبدالله می رود و ایستاده بر شیر سنگی وفات می نماید .

سالار فرزند خان طایفه شالو بختیاری از عشایر ایل هفت لنگ بوده که در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان قبول می شود در حین تحصیل ؛ یکی از همکلاسی های خود که از خانواده های متمول ( ثروتمند ) اصفهان به وی علاقمند می شود و پیشنهاد ازدواج را با وی مطرح می کند سالار شالو می گوید بنا بر رسم قدیم برای اتحاد طوایف بختیاری پدرش از طوایف دیگری برای وی همسری بر گزیده است و از ازدواج معذور است و از طرفی شرایط زندگی در عشایر سخت بوده و طاقت کوچ برای شما امکان ندارد علاقمندی ستار خانم نصر اصفهانی به وی این اطمینان را می دهد که تمام مشکلات را تحمل کند .

سالار بختیاری به ایل بر می گردد و موضوع را با پدر در میان می گذارد خان بختیاری علاقمندی خانم اصفهانی را تحسین می کند اما به فرزندش محدودیت ها و رسوم قدیمی را یاد آوری می کند و اینکه باید بعد از وی جانشین ایشان شود و اگر همسر وی زادگاه شهری داشته باشند هدایت ایل برای وی بعنوان رهبری با موانع و مشکلات روبرو خواهد شد . به فرزند خود شروطی مطرح می کند تا شاید مورد قبول دختر اصفهانی واقع نگردد از طرفی هم منطق ایل بختیاری برای رد علاقمندی دختر اصفهانی فراهم نگردد .

سالار شالو به اصفهان بر می گردد و نگرانی پدر خود را در میان می گذارد و اینکه باید در تمام عمر خود همراه با ایل بختیاری و طایفه در حال کوچ باشند خانم نصر اصفهانی همه شرایط را می پذیرید و خانواده خود را نسبت به تصمیم قطعی خود در آگاه می کند ؛ درابتداء با مخالفت خانواده مواجه می شود و پس از مقاومت وی ؛ بلاخره خانواده وی از تصمیم دختر خود موافقت می کنند و مراسم خواستگاری صورت می گیرد و عملا" نامزد می شوند .

در همین حین بود که پسر خاله خانم نصر اصفهانی که در امریکا تحصیل می نمود و طلبکار شوهر خاله خود ( پدر ستاره نصر اصفهانی ) بود به اصفهان می آید و به کمک خاله خود از خانم ستاره خواستگاری و اطمینان می دهد که ضمن رضایت به پدر وی ؛ ایشان را به امریکا خواهد برد .

که با مخالفت ستاره خانم مواجه شده و عشق خود را به هیچ بهایی قابل تعویض نمی داند

در چنین شرایطی بود که پدر ستاره خانم به زندان می افتد و شرایط سختی به خانواده ایشان تحمیل می گردد تلاش ستاره خانم نمی تواند پدر را نجات بدهد و برای نجات پدر به ناچار تن به قبول ازدواج با پسر بختیاری می دهد و پدرش آزاد می نمی شود و تا شاید در فرصتی بتواند موضوع را حل و فصل کند .

سالار خان که در شرایط خاص قرار گرفته بود که مصادف به فارغ التحصیلی هر دو بود و با کمک دوستان سالار خان بختیاری برای نجات پدر ستار خانم به مرکز ساواک حمله می کنند که در پیامد ناگوار پدر ستار و عده ای از ساواک کشته می شود

از طرف دیگر در جریانات سیاسی آنروز تحت تعقیب ساواک قرار می گیرد با توجه به شرایط اصفهان را به قصد ایل ترک می گوید .

سالار خان پس از ورود به ایل بعنوان پزشک ایل مشغول به خدمت می شود و با شدت گرفتن انقلاب و تعقیب وی توسط ساواک به زندان می افتد و با کمک افراد ایل از زندان آزاد و در نبرد های طایفه و ساواک کشته می شود و در یک مراسم باشکوه در کنار امامزاده شاهزاده عبدالله به خاک سپرده می شود .

خانم نصر اصفهانی که در شرایط روحی سختی قرار می گیردبه ایل قشقایی فرار می کند و برای مدتی اواره و سرگردان در ایل های بویر احمدی و قشقایی بسر می برد

و سپس به دهکرد و در کنار ماه سلطان همسر دکتر حسینی از بستگان سالار خان مهمان و به اطلاع کی کرم خان می رسد

در چنین شرایطی فرصتی برای ستاره خاتم ایجاد می شود تا بتواند عشق قدیمی خود را پیدا کند . در زمانی نزدیک به یکسال در تکاپو برای جستجو سالار خان و طایفه شالو می گزارد تا اینکه به چادر کی کرم خان بختیاری می رسد ؛ کی کرم خان با احترام قابل توجه از مهمان خود پذیرایی می کند و پس از چند روز قبر سالار خان را به ایشان نشان می دهد ستاره خانم که خود را از همه چیز نا امید می بیند تصمیم می گیرد برای اثبات وفاداری خویش و ادای دین بعنوان عروس کی کرم و بهمراه فرزند خردسال سالار خان کی کرم در ایل خدمت کند که سالها می گذرد تا اینکه کی کرم تصمیم می گیرد با توجه به کهولت سن برای خود جانشینی انتخاب کند با تصمیم خان بختیاری ستاره خانم بعنوان ماه تابان ایل انتخاب و جانشین کی کرم عملا" هدات و رهبری ایل را بر عهده می گیرد .

ماه تابان ( ستاره خانم ) سالها با سردی و گرمی ایل می سازد و در حالیکه شدت سرما و باران ایل را زمین گیر نموده بود در فروردین ماه سال 1355 سال سخت باران و انجماد ایران زمین جان به جان آفرین تسلیم می شود و در کنار سالار خان شالو بختیاری نزد امامزاده شاهزاده عبدالله آرام می گیرد .


قسمت اول :

ایل در کوه سفید اسکان کرده بود و هر کس مشغول کار خود بود زنها اطراف آتش در حال پخت غذا بودند و عده ای بدنبال ترمیم چادر ها بودند هوا گرگ و میش بود گله با هیاهو خود در حالیکه زنگل های قوچ ها سکوت طبیعت را شکسته بودند به چادر های ایل نزدیک شدند القاص بلند فریاد زد بی بی گله ها را آوردم .

بی بی ماه تابان مادرانه او را جواب داد خسته نباشی القاص گله را به آغل ببر و درب محکم ببند ظاهرا" گرگ ها دیشب چند تای گوسفند کشته اند و به چو پانها سفارش کن سعی کن که محافظت بیشتر کنید. و شاه ولی را بگوید بیا به چادر من .

القاص :چشم بی بی به چوپانها هم سفارش می کنم .

بی بی به چادر برگشت و خیالش راحت شد که القاص گله را به آغل برده است .

سهراب از افراد سالخورد ایل همراه مامور جنگلبانی اجازه ورود خواست و دعوت نامه ای به ایشان داد تا فردا جلسه ای که سر جنگلبانی بین روسای طوایف تشکیل داده است بعنوان ریس قبیله برای تعیین حدود مراتع حضور پیدا نماید . ماه بانو مهمان را مرخص نمود و افراد ایل را به چادر خود خواست تا پس از صرف شام با آنها مشورت نماید .

افراد ایل به چادر بی بی وارد شدند و با احترام و ادب و عرض ارادت به بی بی در جایگاه نشستند و دخترکان خردسال هم در کنار بی بی ارام گرفتند زنها هم برای پذیرایی هر شب سنگ تمام می گذاشتند .

( آ فریبرز – آ طهماسب – آ سهراب- آ پرویز - و از ریش سفیدان قبیله هم از جایگاه ویژه ای داشته اند و و ماه بانو از مردان قبیله خواست تا در حفاظت از گله ها نقش بیشتری داشته باشند و مواظب بارندگی های اخیر باشند تا به گله آسیب نرسد .

خطاب به مردان و زنان ایل ظاهرا جنگلبانی سعی دارد برای دادن پروانه چرا به طوایف اقدام کنند و برای کمک به تعیین حدود لازم است مسیر های کوچ رو طایفه ما و همچنین حدود و مرز طایفه و بنچاق های قدیمی تعیین گردد وسعی کنیم تا برادرانه بدون اختلاف و احترام به نظر سایر طوایف که انها هم خون ما هستند حق همه لحاظ گردد . بانو به وصیت پدر مرحوممان کی کرم بقا طایفه به سرزمین است بقا همه ما به اب و خاک مان هست اگر ما هم به حقوق خودمان نه بیشر و هم به حقوق دیگران احترام بگذاریم همه بقا خواهیم داشت و از جنگ و برادر کشی دور ی خواهیم جست من از فرزندانم می خواهم که به مراتع دیگران بدون اجازه وارد نشوند و مواظب باشند گوسفند کسی وارد گله نشود و احترام ریش سفیدان طوایف را داشته باشید به افراد نیاز مند دیگر طوایف کمک کنید بی جهت حیوانات وحشی را نکشید و تا می توانید از اختلافات با طایفه همجوار دوری کنید و گذشت کنید تا به ما گذشت شود . پارسال بود که طایفه اورک طایفه خدابخشی ها چه کمک های به ما نشد و ما را از سیل نجات دادند پل شالو تاریخ ایل دینارون و تاریخ همه است و اجازه بدهید گله ها طوایف با ارامش عبور کنند .

سعی کنید بچه را سفارش کنید درس خودشان را بخوانند و برای آنها در شهر ها مواجب بفرستید .

قبالجات و وارگه ایل ما مشخص است . انچه من می خواهم احترام است اینکه وقتی از طایفه من اسمی برده می شود طوایف دیگر به رسم ادب و احترام به ما به افراد قبیله ام یاد کنند مرحوم کی کرم انچه برای ما گذاشت احترام دیگر طوایف به خود مان است .

من فردا به مرکز می روم آ حیدر و آ فریبرز با خودم می برم .

آ فریبرز : بی بی حرف های شما متین ظاهرا" اختلاف طوایف با قانون جنگلبانی بیشتر می شود و ممکن است با این قانون ها عرف گذشت از بین برود و قتی قانون آمد همه باید تابع قانون باشند نه قانون عرف که مبنای اخلاق و گذشت دارد بهتر نیست ما از این قانون ها پیروی نکنیم .

آ طهماسب : نخیر قانون که بیاید بهتر است چون حداقل با زور قانون هست که حدو مرز برای اینده گان تعیین می شود و همیشه قانون بهتر از بی قانونی است .

بی بی ماه بیگم از زنان سالخورده ایل : با نو ؟ آ طهماسب ؟ آ فریبرز ؟ بنظرم طوایف دیگر که کوچ رو هستند و بصورت عبوری از سرزمین طایف دیگر می گذرند با این قانون مکن است دچار گرفتاری شوند تا ببینیم برای این قسمت هم ایا فکری کردند .

بانو : تا فردا ببینیم خدا چه می خواهد ؟

مردان ایل به چادر های خود رفتند و زن ها و بچه ها هم کم کم به خواب رفتند تا فردا تحولی برای بانو باشد و دغدغه با نو صرفا" ترس از اختلاف طوایف بود .

آه حیدر از پهلوانان طایفه بود که گاها" با نو را همراهی می کرد تفنگ برنو بلندی داشت که در تیر اندازی مهارت کافی داشت وی توانسته بود گرگی را در گله بگیرد در حالیکه پا های گرگ در دست داشت گرگ بشدت می چرخید و با ضرب گرز از پای در آمد

آ حیدر در شب نگهبانی می داد و کنار آتش نشسته بود و بفکر فردا بود که آیا مادر قبیله می تواند از حقوق آنها دفاع کند او مطمئن بود که بی بی می تواند و نگرانی وی را بر طرف می کرد .

یک دفعه دست مهربانی شانه اش را لمس کرد گفت پسرم بیداری ؟

حیدر تکانی خورد و گفت جا بندازم بنشینی بی بی شما چرا بیداری من مواظب هستم گرگ ها جرئت ندارند به گله ها آسیب برسانند

بی بی گفت نه پسرم تا تو بیداری همه با آرامش می خوابند از لحظه ای که مامور جنگلبانی برای دعوت آمده است روح مرحوم کی کرم و سالار خان جلوی چشمانم هست . گویی که سرنوشت طایفه به تصمیم صبح می بینم خدا خودش کمک کند با مشکلی که حکومت با طایفه دارد ممکن است حق ما ضایع شود و با نو نان با روغن حیوانی به حیدر داد و به چادر رفت .

بانو به نماز نشست و با خدا زمزمه می کرد و مدارک و قبالجات و امانات کی کرم را برای خود مرور می کرد و از قبالجات می فهمید که حدور و مرز های سایر طوایف و تعداد احشام آنها که از مسیر پل شالو می گذشتند و حق عبور می دادند بدرستی براورد کرده بود .

با نو به خواب رفت . و صدای سگ ها هم قطع شده بود و گله بزرگ طایفه در آغل آرمیده بود دیگر صدای زنگلی به گوش نمی رسید . ستاره ها هم بالا امده بودند و ماه در دل اسمان خود نمایی می کرد . ایل به ارامش مطلق رسیده بود .

سکوت طایفه به صبح رسیده بود گویی که باید جمعی دیگر از متعلقات ایل نقش خودشان را ایفاء کنند خروس ها با صدای خود همه را برای بیدار شدن و روزی نو صدا زدند .

ایل با طلوع صبح به جوش و خروش افتاد چو پانها گله ها را به دشت و مراتع بردند و زنها به دوغ زدن و مردها هر کدام بدنبال کار های خود رفتند

با نو به همراه ( آ فریبرز – و حیدر ) در حالیکه سوار بر اسب شدند به سمت سر حدات دهدز کوه بلوط بلند به راه افتادند . در بین را ه طوایف دیگر به استقبال طایفه شالو و بزرگان طایفه احترام می گذاشتند و گاها" برای دعوت به پذیرای اصرار می نمودند تا اینکه به محل جلسه رسیدند .

بزرگان طایفه اورک از ایل هفت لنگ بختیاری میزبان جلسه بود

و به احترام مهمانان سنگ تمام گذاشت محمد خان اورک بهمراه بی بی گل افروز از مردان و زنان قبایل دعوت و تا چادر ایل همراهی می کردند .

بی بی گل افروز به استقبال ماه تابان آمد و در حالیکه دهانه اسب ایشان را گرفته بود او را کمک کرد تا پایین بیاید بی بی نهایت احترام به رسم فرهنگ بختیاری بجا آورد . وقتی بی بی وارد چادر شد روسای قبایل ( سهید و گورویی – عالی محمودی – اولاد حاج علی و هلیساد و سه دهستانی های لردگان ) به احترام بی بی بلند شدند و به رسم بزرگی خود و احترام به بی بی در بالای جلسه در معیت بی گل افروز جای دادند .

ولی نمایند ساواک آقای سرگرد مجید کامکار (1357- 1355 – ه ش) از جای بلند نشد و به بی بی احترام نگذاشت طوری که از مهمان نوازی بختیاری ها خوشش نیامد . و گفت حالا یک زن آن هم دختر خوانده خان شالو آمده نباید که اینقدر به ایشان احترام گذشت و ریش سفیدان بختیاری هم جای بالا را به ایشان بدهندو هم همگی بلند شوند بنظر بنده این رسم ها زیاد جالب نیست .

بی بی رو به سر گرد کرد و گفت این من نیستم که بزرگان بختیاری به بی بی ها احترام می گزارند این تاریخ بختیاری است که اینگونه و با این فرهنگ نقش گرفته است جناب سر گرد ؟

حاضرین به علامت تایید هر کدام دستی به سبیل های خودشان گذاشتند و لبخند معنی داری زدند گویی که سر گرد را منزوی کرده بودند .

ملا محمد خان اورک گفت بفرمایید بزرگان و ریش سفیدان و نمایندگان طوایف بختیاری از قدیم الایام تا کنون مثل برادر و به رسم گوگری احشام ما در این مناطق چرا می کردند و ما اجدادمان و خودمان از گذشته تا کنون از مراتع و حدود و مرزها را تعیین می کردیم و حتی در بعضی مواقع قرض واره هم می دادیم لازم نبود که در این روش و گذشته تغییری شود حال که نماینده گان دولت بدنبال نظم و نسق دادن به مراتع هستند لازم است که ما با دولتی ها همکاری کنیم شاید تمهیدات و یا شاید از این نظر دولت بتواند به ما در احیاء چراه گاهها کمک کند . قبل از هر چیز از نمایند اطلاعات ساواک جناب سر گرد مجید کامکار می خواهم که اگر صحبتی دارند بفرمایند .

مجید کامکار نماینده ساواک :

بنام شاهنشاه آریا مهر شاه ایران حضار محترم بزرگان بختیاری ضمن عرض ارادت به شما بنده در تلاش هستم که به جنگلبانی ها کمک کنیم تا اهدافشان را بدرستی انجام بدهند و در حقیقت توضیحاتی که شخصا از مرکز دریافت کردم طوایف بختیاری مانند همه طوایف از تصمیمات دولت شاهنشاهی تبعیت کنند . و بنده بیشتر در جمع شما هستم هم برای کمک به سر جنگلبانی و هم فرصتی است تا از اخلال گران در نظام شاهنشاهی را گو شزد کرده باشم و یاد آوری کنم که عشایر به حمایت دولت مرکزی کمک کند تا بتوانیم با حمایت عشایر بختیاری با اخلال گران مبارزه کنیم . گزارشاتی دارم که برخی سران بختیاری دولت مرکزی را قبول ندارند و علاقمندی به برقرای ثبات در بختیاری ئ کشور نیستند . بعد از عرایض نماینده جنگلبانی مجدد برای تبین موضوعات مرکز با روسای ایلات بختیاری صحبت خواهم کرد .

حاضرین هر کدام به دیگری نگاه کرد . بی بی که زخم خورده دولت بود نگاه معنی داری به سرگرد نمود .

نفس ابولی از طایفه اولاد جاجعلی بختیاری :

با سلام به پیشگاه خداوند منان و سلام به حضار محترم که شرف حضور دارند بنده از صحبت های سرگرد متوجه نشدم برای هشدار به ما اینجا تشریف اورده است یا اینکه برای کمک به نظم و نسق دادن به مراتع .

نماینده جنگلبانی مهندس شاهوردی :

با سلام به پیشگاه آریامهر و آرزوی سلامتی برای شاهنشاه ایران بزرگان بختیاری شما قومی هستید که برای کشور نقش افرینی کردید و ستون های این کشور بودید من بنا بر وظیفه خود و قانون برای تعیین حدود مراتع و حقوق عرفی شما آمده ام جناب سرگرد هم زحمت کشیدند دعوت ما را پذیرفتند و همراهی کردند لازم بود از این فرصت استفاده شود که در جمع شما بتواند از حمایت شما برخوردار بشود . در سال 1341 هیات وزیرات مصوبه ای را به تصویب رسانید تا بتوان ارضی ملی را از مستثنیات اشخاص جدا کند و پس از ملی نمودن ارضی و جنگلها در تولیت دولت قرار گیرد اگر کسی اعتراض دارد می تواند به هیات در مراکز استان شهرکرد اعتراض نماید و سالها است که اراضی و کوه ها و مراتع ملی اعلام شده است که ملا محمد خان هم اعتراض نموده و بخشی از ارضی که کشت و کار می شده است به ارضی اشخاص بر گشت داده شده است .

اگر دوستان اجازه بفرمایند بنچاق های و مدارک که بنا بر عرف هست ارایه بفرمایند تا برای هر طایفه پروانه چرا صادر شود .

ایل دینارونی

شــالو - اورک – اولاد حاج علی ( اولاد ابولی – اولاد نامداری ) – خواجه – زنگی – غلام – موز رموئی – سهید – گهروئی– بویری – شیخ عالی وند – علیمردانی – بندونی باب – علی محمد خانی – سرقلی – جلالی – عالی محمودی – نوروزی – گورو( گورویی )- لجمورک

طایفه اورک : از کوه بلوط بلند تا کوه سفید .

طایفه هلوسعد : از کوه بزی منی تا پهلک

طایفه اولاد : از دهدز تا

طایفه موزرمویی : از

طایفه سرقلی :

طایفه سهید :

طایفه لجمورک :

طایفه سه دهستانی :

اوّلین هادر«دهکرد(شهرکرد)»(2)

تاسیس«سازمان اطلاعات وامنیّت(ساواک)،(1)»در«شهرکرد(دهکرد)»:

(2)

اوّلین«سازمان اطلاعات وامنیّت(ساواک)»در«شهرکرد(دهکرد)»به صورت رسمی درسال1344ه ش/1384ه ق/1965م،درپلاک شش واقع در سمت چپ«کوچه ی اِرم(54 کنونی)»منشعب ازخیابان«سعدی مرکزی»درخانه ایی استیجاری تاسیس و پس از احداث ساختمانی جدیددر سال 1354ه ش/.1395ه ق/1975م(براساس نقشه ی مشترک ساخته شده دربسیاری از شهرهای«ایران»)در«بلوارتیمسارمحمّد امین آزاد(دکترعلی شریعتی مرکزی کنونی)»ودرمجاورت«بوستان شهر»تاروزدوشنبه27/ 10/ 1357ه ش/16/ 2/ 1392ه ق/15/ 1/ 1979م که ساختمان مذکوربا حضورشش هزارنفرازانقلابیون موردحمله وتصرّف واقع گردیددراین مکان جدیدقرارداشت.

دراین روزپس ازتخریب بخش هایی از تاسیسات اداری وفنّی موجوددرمحل،دربالای درورودی آن از سوی انقلابیون بارنگ اسپری مشکی نوشته شد:

«بیمارستان امام خمینی»

تا به این ترتیب مخالفت انقلابیون با وجود«ساواک»بیش ازپیش به نمایش گذاشته شود.

(3)

درطی دوران فعّالیّت«سازمان اطلاعات و امنیّت(ساواک)شهرکرد»روسای آن عبارت بوده انداز:

«سرهنگ ستادحسین ترابی»(1344 – 1342ه ش/1384 - 1382ه ق/1965 - 1963م).

«سرهنگ نصرالله نگهبانی»(1345 – 1344ه ش/1385 - 1384ه ق/1966 - 1965م).

«سرهنگ احمدفرزانه»(1347 – 1346ه ش/1387 - 1386ه ق/1968 - 1967م).

«سرهنگ غلام حسین محبوبیان»(1353- 1347ه ش/1394 - 1387ه ق/- 1968م).(4)

«سرهنگ محمودسیاحتگر»(1355 – 1353ه ش/1396 - 1394ه ق/1976 - 1974م).(5)

«سرگردمجتبی کامکار»(1357 – 1355ه ش/1392 - 1396ه ق/1979 - 1976م).(6)

(7)،(8)

گردآوری،تنظیم و ویرایش:

«بابک زمانی پور»

شهرکرد،اسفندماه1393ه ش».

پی نوشت ها:

(1)«سازمان اطلاعات وامنیت کشور»معروف به«ساواک»،باهدف حفظ امنیت کشور،نظام سلطنتی«پهلوی»ومبارزه با نفوذ«کمونیسم»درتاریخ پنج شنبه23/ 12/ 1335ه ش/12/ 8/ 1376ه ق/14/ 3/ 1957م باکمک سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده ی آمریکا تأسیس شد و پس از تصویب قانون آن در مجالس شورای ملّی وسنا، کار خود را رسما از سال بعدبه عنوان«سازمان اصلی پلیس امنیتی و اطلاعاتی ایران»که قدرت و اختیارات بسیاری درتوقیف و بازجویی افراد به مرور ایّام پیدا نمود،آغازکرد.

روسای«سازمان اطلاعات و امنیّت(ساواک)کشور»از ابتدا تا پایان عبارت بودند از:

«سپهبد تیموربختیار(جمعه16/ 5/ 1349–1293ه ش/4/ 6/ 1390-1332ه ق/7/ 8/ 1970-1914م).

سرلشکرحسن پاکروان(سه شنبه5/12/ 1290 -چهارشنبه22/ 1/ 1358ه ش/13/ 5/ 1399-3/7/ 1330 ه ق/11/ 4/ 1979-25/ 2/ 1912م).

ارتشبد نعمت‌الله نصیری(.../5/ 1289- پنج شنبه26 /11/ 1357 ه ش/17/ 3/ 1399- 20/ 7/ 1328 ق/12/ 2/ 1979-28/ 7/ 1910م).

سپهبد ناصر مقدّم(چهارشنبه22 /1/ 1358-جمعه3/ 4/ 1300 ش/13/ 5/ 1399-17/ 10/ 1339ه ق/11/ 4/ 1979-24/ 6/ 1921).

چارت سازمانی ساواک درطی ایّام فعّالیّت های خود به این شرح بوده است:

«بازرسی ساواک،قسمت رسیدگی به شکایات،دادسرای اداری، شامل دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر،حسابداری،اداره ی موتوری،اداره ی بهداری،کمیسیون عالی ساواک،ساواک‌های استان هاشامل«ریاست، معاون، دفتر(که وظایف ادارات کلّ یکم، ششم واموردفتری ریاست و معاون را انجام می‌داد)،امنیت داخلی،حفاظت، فتی، ضد جاسوسی،تحقیق»،ساواک شهرستان ها شامل«ریاست،دوتاسه رهبرعملیات و چند پاسدار»،نمایندگی‌های خارج ازکشورشامل«یک نفرریاست نمایندگی ویک کارمند»،معاون یکم (عملیات)،معاون دوّم(اداری)،اداره ی کلّ یکم(امور اداری) شامل کارگزینی، مخابرات،تشریفات،اداره ی کلّ دوّم(کسب اطلاعات خارجی)،اداره ی کلّ سوّم(امنیت کشوربزرگ ترین و فعّال ترین قسمت ساواک)شامل«قسمت‌های مقابله با بر اندازی،سازمان اجتماعی وواحد روحانیت»،اداره ی کلّ پنّجم (امور فنّی)شامل«تعقیب ومراقبت،شنودتلفنی،قفل،عکاسی،خط شناسی و الکترونیک»،اداره ی کلّ ششم(امور مالی)،اداره ی کلّ هفتم(بررسی اطلاعات خارجی)،اداره ی کلّ هشتم (ضد جاسوسی)،اداره ی کلّ نهم (تحقیق)».

این سازمان به ویژه در سال‌های دهه 1350ه ش/1391ه ق/1971م نفرت‌انگیزترین و مخوف‌ترین نهاد حکومتی در بین مردم به‌شمار می‌آمدتا آن جا که با اوج‌گیری ناآرامی‌های مردمی منجر به پیروزی«انقلاب اسلامی»به عنوان یک راهبرد،انحلال آن اگرچه به گونه ی صوری به عنوان یکی از مطالبات مردمی ازسوی«شاهپور بختیار»آخرین نخست وزیر«پهلوی دوّم»درابتدای انتصاب به این سمت مطرح ودرروزچهارشنبه4/ 11/ 1357ه ش/25/ 2/ 1399ه ق/24/ 1/ 1979م لایحه ی آن به«مجلس شورای ملّی»تقدیم شده بود،با تصویب نمایندگان ودرروزجمعه27/ 11/ 1357ه ش/18/ 3/ 1399ه ق/16/ 2/ 1979م روبه رو وبه شدّت براضمحلال کارکردهای تضعیف شده آن اثرگذاشت.

در این روزدرشرایطی که«ساختمان مجلس شورای ملّی»در کنارمحاصره ی نیروهای نظامی،مردم در مقابل این ساختمان شعارهایی در حمایت ازانتصاب«مهندس مهدی بازرگان»به نخست وزیری از سوی«امام خمینی(ره)»جهت تاسیس دولت انتقالی سر می‌دادند،«نمایندگان مجلس شورای ملّی»درجلسه‌ای علنی با حضور«شاپوربختیار»،نخست‌وزیر«پهلوی دوّم»لوایح«انحلال ساواک»و پنج لایحه ی دیگرجهت موفقیّت«دولت بختیار»در کنترل شرایط بحرانی کشور را به این شرح به تصویب رساندند.

««متن لایحه ی انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور»:

مادّه ی واحده

از تاریخ تصویب این قانون«سازمان اطلاعات و امنیت کشور»که به موجب قانون مصوّب[پنج شنبه] بیست و سوّم اسفند1335[ه ش/12/ 8/ 1376ه ق/14/ 3/ 1957م]و قانون اصلاحی آن مصوّب[پنج شنبه]چهارم دی‌ماه 1337[ه ش/16/ 6/ 1378ه ق/25/ 12/ 1358م]تشکیل گردیده،منحل و قوانین مربوطه ملغی می‌گردد.

تبصره ی ۱ـ تشکیلات و بودجه و اعتبارات و اسناد و اموال«سازمان اطلاعات و امنیت کشور»به «نخست‌وزیری»تحویل می‌گردد که به دستور«نخست‌وزیر»بر حسب اقتضاء از کارمندان سازمان مذکور در سایر سازمان‌های دولتی استفاده گردد و یا به خدمت آنان بر طبق قوانین و مقررات مربوط به آن «سازمان»خاتمه داده شود.

تبصره ی ۲- با الغا قانون مربوط به تشکیل«سازمان اطلاعات و امنیت کشور»رسیدگی به کلیه ی جرائم ارتکابی کارمندان«سازمان»مذکور به«وزارت دادگستری»محوّل می‌گرددکه بر حسب مورد در مراجع قانونی مربوطه مورد تعقیب قرار گیرند و چنانچه طبق مقررات قانون قبلی پرونده‌ای از این حیث در «دادسراهای نظامی» تکمیل شده باشد در هر مرحله از رسیدگی که باشد می‌بایستی با صدور قرار عدم صلاحیت به«دادگستری» ارسال شود.

تبصره ی ۳- دولت موّظف است ظرف یک ماه از تاریخ تصویب این قانون لایحه‌ای در مورد تأسیس و تشکیل«مرکز اطلاعات نوینی» که منحصراً در خدمت استقلال و حفظ و امنیت داخلی و خارجی کشور باشد تهیه و برای تصویب به مجلسین تقدیم نماید.

تبصره ی ۴- از تاریخ تصویب این قانون کلیّه ی وظایف و تکالیف«سازمان اطلاعات و امنیت کشور» از حیثی که ضابط نظامی محسوبند به عهده ی«ماموران نظامی» و «ژاندارمری» و «شهربانی» واگذار و هر گونه وظیفه ی دیگری در زمینه جمع‌آوری اطلاعات که به عهده ی سازمان مذکور می‌باشد به تشخیص«نخست‌وزیر» به سایر مراجع مملکتی محول می‌گردد».

با این همه مقاومت هاي عناصري ازآن در تهران و ساير شهرها در برابرامواج انقلاب موجب شدتاحملات انقلابيون به مراكز،ساختمان ها و مقرهاي ساواك که از مدّتی قبل آغاز شده بود،شدّت یافته ومنجربه تصرّف«مقر اصلي ساواك»در«تهران»پس از نه ساعت درگیری در منطقه ی«سلطنت‌آباد»(درسه کیلومتری«پادگان سلطنت‌آباد»)ونيز تصرّف«كميته ی مشترك ضدّخرابكاري»(موزه ی عبرت امروزواقع درمجاورت«میدان سپه(توپخانه، امام خمینی(ره) کنونی)درابتدای خیابان فردوسی جنوبی،خیابان کوشک مصری،خیابان شهید یارجانی امروزین پلاک11)»كه سال ها مركز زندان و شكنجه‌ بود،بيش از ساير مراكز درافكار عمومي مردم و رسانه‌ها انعكاس یافته و«انقلاب اسلامی» را به پیروزی بیش تر از پیش نزدیک نماید.

جهت اطلاع بیش تر نگ به:

http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/70/%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9.%D9%88.%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7.html

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9

http://www.ebratmuseum.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=32d84832-6873-4017-93c3-e50a30c7af64

(2)و(3)لحظه ی تصرّف ساواک شهرکرد،عکس ها ازروان شاد نادرصبوری تبریزی،موسس ومدیر عکّاسی اسپرت فیلم شهرکرد می باشند.

(4)سیاووش کریمی تهرانی،متوّلدسال 1319ه ش/1359ه ق/1940م،درتهران،از سال 1340ه ش/1380ه ق/1961م که به عضویّت ساواک برگزیده شددارای سمت های مختلف درساواک های تهران،سیستان وبلوچستان،شهرری ودرطی سال های 1355 – 1352ه ش/1396 - 1393ه ق/1976 - 1973م که بازنشسته گردیدعلاوه برریاست امنیّت داخلی ساواک شهرکرد،جانشین رییس درغیاب وی نیز محسوب می شده است.

(5)سرهنگ محمودسیاحتگر،متوّلد1299ه ش/1338ه ق/1920م،درهمدان،ازسال 1340ه ش/1380ه ق/1961م که به عضویّت ساواک درآمد،دارای سمت های مختلفی درساواک های شمال غرب تهران،گرگان،اراک،شهرکردومعاونت ساواک ارومیه که به بازنشستگی وی بادرجه ی سرتیپی انجامید بود.

(6)سرگرد مجتبی کامیار،متوّلد1309ه ش/1348ه ق/1930م،در کرمانشاه،ازسال 1340ه ش/1380ه ق/1961م که به عضویّت ساواک درآمد،دارای سمت های مختلفی در ساواک های قصر شیرین،شمیرانات،غرب تهران،کرج،خرِمشهر،رهبری عملیات اداره ی کلّ سوّم ساواک،ریاست بخش عشایری اداره ی کلّ سوّم ساواک بوده ودرتاریخ های یک شنبه 22/ 11/ 1357 -جمعه 1/ 5/ 1355ه ش/13/ 3/ 1399 - 25/ 7/ 1396ه ق/11/ 2/ 1979 - 23/ 7/ 1976م ریاست ساواک شهرکرد را بر عهده داشته است.

(7)لحظه ی تصرّف ساواک شهرکرد،عکس ازروان شاد نادرصبوری تبریزی،موسس ومدیر عکّاسی اسپرت فیلم شهرکرد می باشد.

(8)نگ به:

اداره ی کلّ اطلاعات استان چهار محال و بختیاری،انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک،روز شمار چهار محال و بختیاری (کتاب اوّل)،تهران،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،1388ه ش.