اقسام فقر
|
اقسام فقر |
|
فقر را از جنبه هاي مختلف مي توان مورد بررسي و مطالعه قرار داد. آنچه در اين كنكاش مورد نظر است، فقر مالي است؛ ولي به ساير جنبه هاي آن نيز اشارتي خواهيم داشت.
1. فقر جسمي شخصي كه نقص عضو دارد، دچار فقر جسمي است؛ بدين ترتيب، معلولان در شمار فقيران جاي دارند؛ هر چند از ابعاد ديگر در درجات بالايي از توانگري باشند. البته چنين فقري اغلب به فقر مالي نيز مي انجامد.
2. فقر فرهنگي بي ترديد خرد يكي بزرگ ترين نعمت هاي خداوند متعال است. چنان كه حضرت علي (ع) مي فرمايد: هيچ نعمتي از عقل برتر نيست(10)؛ ولي برخي ازانسان ها از اين نعمت بزرگ بي بهره يا كم بهره اند. عقل مراتب مختلفي دارد. گروهي از پايين ترين مرتبه ي آن يعني توان درك نيز بي بهره اند. شريعت براي تدبير زندگي چنين افرادي سرپرست مشخص كرده است. گروهي ديگر، به رغم برخورداري از اين مرتبه از مراتب بالاتر آن يعني مرحله ي كسب دانش و نيز عقل عملي، كه سبب تشخيص درست از نادرست مي گردد، بي بهره اند. اين دسته در روايت ها نادان شمرده شده اند. حضرت علي (ع) مي فرمايد: هيچ فقري مانند ناداني نيست. (11)
3. فقر روحي (ذهني) گروهي، به رغم برخورداري از مواهب طبيعي بسيار، همواره خود را نيازمند مي پندارند؛ در انديشه ي افزايش دارايي خويش به سر مي برند و ازمشاهده ي مردم داراتر در حسرت فرو مي روند. آزمندي و حسد در جان اين افراد ريشه دوانيده، آن ها را از درون مي پوساند. علي (ع) مي فرمايد: الطمع فقر حاصر. طمع فقري فراگير و محدودكننده است. برخي از راويان، اين روايت را «فقر ظاهر» نگاشته اند؛ يعني طمع فقري آشكار است(12). حضرت در جاي ديگري اين فقر را بدترين فقرها دانسته اند(13). چنين شخصي هر قدر داراتر شود، فقرش فزوني مي يابد؛ مانند تشنه يي كه نوشيدن آب دريا بر تشنگي اش بيفزايد. مقابل اين وضعيت، حالت استغناست. در اين حالت، ممكن است شخص تنگدست باشد؛ ولي در درون خويش احساس آرامش و بي نيازي كند. معصومان: اين حالت را ستوده، دارندگان آن را داراترين مردم خوانده اند. امام باقر (ع) مي فرمايد: لا فقر كفقر القلب و لا غني كغني القلب. (14) هيچ فقري چون فقر روحي و هيچ توانگريي چون استغناي روحي نيست. يكي از عواملي كه در فقر روحي موثر است، تبليغ فرهنگ مصرفي و ترويج كالاهاي لوكس و تجملي در جامعه است. وقتي شخصي مي بيند در شهر يا همسايگي اش كساني امكاناتي دارند كه او فاقد آن هاست، در درون خود احساس كمبود و نياز مي كند. اين احساس كمبود و نياز، گاه در سطح جامعه گسترش مي يابد و جامعه ي بي بهره از ثروت و رفاه با مشاهده ي جوامع توسعه يافته، خود را نيازمند مي يابد.
4. فقر مالي اين نوع فقر، كه موضوع اصلي بحث ماست، فقر مالي، فقر اقتصادي، فقر معيشتي و محروميت نيز خوانده مي شود. برخي از اقتصاددانان در تعريف اين نوع فقر مي گويند: فقر عبارت است از ناتواني در برآورده ساختن نيازهاي انساني. (15) فقر عبارت است از عدم برخورداري از حدا قل امكانات معاش و يا به تعبيرديگر عدم برخورداري از قوت لايموت. (16) فقر يعني ناتواني انسان در تأمين حد كافي نيازمندي هاي بنيادي خود به منظور رسيدن به يك زندگي آبرومند و شايسته به عنوان شرط لازم در رسيدن به سوي كمال. (17) با توجه به تعريف هاي فوق، براي شناخت دقيق فقر بايد نيازهاي اوليه و اساسي انسان مشخص شود. در اين باره نيز تعريف هاي گوناگوني وجود دارد. گروهي اموري را كه فقدان آن ها سبب از بين رفتن هستي افراد مي شود، نيازهاي اساسي بشر مي دانند؛ و دسته يي نيازها را بر اساس سطح متوسط زندگي در جامعه تعيين مي كنند. بر اساس معيار اول فقط اساسي كساني كه در مرز گرسنگي و مرگ قرار دارند، فقير شمرده مي شوند؛ اما معيار دوم گستره ي وسيع تري دارد. از سوي ديگر، حداقل نيازهاي مردم، در مكان ها و زمان هاي مختلف، متفاوت است. بسياري از كالاهايي كه در كشورهاي توسعه يافته نياز اوليه شمرده مي شود، در برخي از كشورها لوكس تلقي مي گردد. چنان كه ممكن است كالايي در يك زمان تجملي به شمار رود؛ ولي در زماني ديگر ضروري شمرده شود. بر اساس اختلاف نظر در مفاهيم ياد شده، در ادبيات اقتصادي دو نوع فقر تعريف شده است:
- 1. فقر مطلق هرگاه شخصي از تأمين نيازهاي اوليه ي زندگي خود و ا فراد تحت سرپرستي اش ناتوان باشد و به عبارت ديگر، از آن ميزان كالري يا پروتئين كه براي ادامه ي حيات سالم لازم است برخوردار نباشند، دچار فقر مطلق است. با توجه بدين تعريف، امروزه بخش عظيمي از افراد جهان در فقر مطلق به سر مي برند. حدود 180 ميليون كودك در جهان، به ويژه در جنوب شرقي آسيا، از سوء تغذيه رنج مي برند؛ و سالانه 5 ميليون كودك در جهان به سبب كمبود مواد غذايي جان خود را از دست مي دهند. همين تعبير را در سطح كلان و براي جوامع نيز مي توان به كار برد؛ يعني هرگاه درآمد سرانه ي جامعه يي از حد ّ لازم براي تأمين چنين نيازهايي كم تر باشد، اين جامعه در فقر مطلق به سر مي برد.
- 2. فقر نسبي ممكن است گروهي از افراد يك كشور از توانايي لازم براي تأمين نيازهاي اوليه ي زندگي برخوردار باشند؛ ولي به لحاظ اين كه درآمد و سطح زندگي آنان از متوسط درآمد جامعه پايين تر است، در فقر نسبي به سر برند. همچنين هرگاه درآمد جامعه يي از سطح متوسط درآمد كشورهاي جهان پايين تر باشد، آن كشور، در سطح كلان، در فقر نسبي به سر مي برد. هر چند نيازهاي اساسي خود را تأمين كند. آنچه از روايات و نيز فتاواي فقها استنباط مي شود، اين است كه فقير در اسلام طبق معيار دوم تعريف شده است. در بحث تعيين خط فقر، بدين موضوع با تفصيل بيش تري خواهيم پرداخت.
|