فصل اوّل: كلـيّات

 

 

در اين فصل امور زير مورد بررسي قرار مي گيرد:

1ـ ماهيت فقر؛

2ـ ابعاد مختلف فقر (انواع فقر) ؛

3ـ ديدگاه ‌هاي مختلف در باره ي فقر؛

4ـ آثار فقر.

 

تبيين ماهيت فقر

براي شناسايي ماهيت پديده ي فقر به بررسي آن از منظر اهل لغت، مفسران، فقيهان، فيلسوفان و عارفان مي پردازيم. بديهي است هر يك از اين ‌گروه ها، با توجه به تخصّص خويش، از زاويه ا ي ويژه به فقر نگريسته اند.

 

فقر در منظر اهل لغت

لغت ‌شناسان براي فقر معاني بسيار ذكركرده اند. بخشي از اين معاني عبارت ‌است از: تنگدستي، تهيدستي، پريشاني، شكستن، كنده كاري كردن، دهانه ي قنات ‌و گودالي كه در آن نهال خرما مي كارند. آنچه در اين تحقيق مورد نظر ماست، تنگدستي و تهيدستي است كه از ديگر معاني مشهورتر مي نمايد.

افزون بر اين لغت ‌شناسان، مبتلا به درد كمر و يا شكستگي ستون فقرات ‌را فقير نگاشته اند. بر اين اساس، تهيدست را فقير مي خوانند؛ زيرا ستون ‌فقرات توانايي اش شكسته است.(1)

 

فقر درنظر مفسران

علاّمه طباطبايي «ره» نخست مانند اهل ‌لغت فقير را تهيدست معنا مي كند. سپس به مقايسه ي واژه فقير و مسكين مي پردازد و موقعيت مسكين را دشوارتر معرفي كرده، مي فرمايد:

«مسكين تنها ندار را نمي گويند، بلكه به كسي مي گويند كه علاوه بر آن دچار خواري و ذلت هم باشد؛ يعني فقرش به حدي برسد كه مثلاً مجبور شده، از آبروي خود مايه گذاشته، دست احتياج نزد ديگران دراز كند.» (2)

در تفسير نمونه نيز فرق اين دو واژه را چنين تبيين كرده است:

فقير كسي است كه در زندگي خود كمبود مالي دارد، هرچند مشغول كسب و كاري باشد، و هرگز دست نياز پيش كسي دراز نمي كند. اما مسكين شخصي ‌است كه نيازش شديدتر بوده و دستش از كار كوتاه است و به همين جهت، دست به گدايي مي زند. شاهد اين موضوع يكي ريشه ي كلمه مسكين است كه ‌از ماده ي «سكون» گرفته شده، گويا چنين كسي بر اثر شدت فقر ساكن و زمين گير شده است. (3)

 همچنين در روايتي كه از امام باقر (ع) يا امام صادق (ع) نقل شده، آمده است: فقير كسي است كه سؤال نمي كند؛ مسكين حالش از او سخت تر است و كسي ‌است كه از مردم تكدي مي كند.(4)

 

فقر در نگاه فقيهان

چون فقيران در شمار اصنافي كه زكات به آن ها تعلق مي گيرد، جاي دارند، فقيهان مسئله ي فقر را از نظر مفهوم و حدود آن مورد توجه قرار داده اند. در نظر آنان، ضابطه ي فقر به عنوان شرط استحقاق زكات، كافي نبودن درآمد براي گذران زندگي فرد و افراد تحت سرپرستي وي شمرده مي شود. از اين ملاك، درمي يابيم فقر مورد توجه آن ها، فقر نسبي است؛ چنان كه شيخ طوسي در «نهايه» مي فرمايد: كسي كه زندگي _ اش با پنجاه درهم ‌مي گذرد، زكات بر او روا نيست؛ اما كسي كه با داشتن 700 درهم نمي تواند به خوبي زندگي اش را اداره كند، مي تواند زكات بگيرد.(5)

تتبع دركلام فقها و نيز رواياتي كه مستند فتواي آن بزرگان است، بيان گرآن است كه مراد از گذران زندگي تنها اكتفا به كم ترين حدمعشيت، كه دراقتصاد ملاك فقر مطلق شمرده مي شود، نيست؛ بلكه بدان معناست كه فقير چنان ياري شود تا به سطح زندگي متوسط افراد جامعه دست يابد. البتّه اين درصورتي است كه تأمين همه ي فقرا در اين سطح ممكن باشد. آنچه ازكلام فقيهان، درباره ي حد فقر و ملاك پرداخت زكات، مي توان استفاده كرد، چنين است:

1. كساني كه به رغم داشتن سرمايه ي كسب يا اشتغال از درآمد كافي براي ‌مخارج زندگي، در حد متعارف بي بهره اند، فقيرند.

2. آنان كه قدرت تأمين هزينه هاي روزمره دارند، اما از تهيه ي مسكن، لوازم خانه، مخارج ازدواج و مانند آن ناتوانند، مي توانند به قدر نياز از زكات بهره گيرند.

3. كساني كه به سبب ناتواني جسمي قدرت كار و كسب درآمد ندارند، فقير شمرده مي شوند.

4. آنان كه با داشتن مهارت، به سبب نداشتن ابزار كار و سرمايه، كار مناسب ندارند و نيز كساني كه به سبب پرداختن به دانش نمي توانند درآمد به دست آورند، مي توانند از زكات استفاده كنند. البتّه گروهي مي گويند دانشجو وقتي مي تواند از زكاتي كه سهم فقيران است، بهره گيرد كه دانش اندوزي بر وي واجب عيني يا كفايي باشد. در غير اين صورت، اگر در تحصيل قصد قربت داشته باشد، مي تواند از سهم سبيل اللّه، كه يكي ديگر از موارد مصرف زكات است، استفاده كند.

از سوي ديگر، افرادي كه توان كار و كسب در آمد دارند، اما به سبب تنبلي و سستي كار نمي كنند، از نظر فقيهان، فقير شمرده نمي شوند و پرداخت زكات به آن ها جايز نيست. (6)

 

فقر در نگاه فيلسوفان و عارفان

در ديدگاه فيلسو فان و عارفان، جز خداوند همه ي موجودات جهان فقير و نيازمندند. خداوند تنها موجود بي نيازي است كه از توانگري ذاتي برخوردار است. چنان كه در قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره رفته است:

يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله والله هوالغني الحميد. (7)

هر قدر انسان از اين نيازمندي آگاهي بيش تري پيدا كند، به خداوند نزديك تر مي شود و به درجات بالاتري از كمال دست مي يابد. بنابراين، پيامبران و امامان فقيرترين انسان ها بودند و بر اين فقر خود افتخار مي كردند. اشعار عارفان واقعي نيز از اعتراف به چنين نيازمندي آكنده است. به ‌طورطبيعي چنين افرادي خود را از همه موجودات جهان بي نياز احساس مي كنند. ديوان حافظ از اين معارف والا سرشار است:

دولت فقر خدايا به من ارزاني دار

كين كرامت سبب حشمت و تمكين من است

واعظ شحنه ‌شناس اين عظمت گو مفروش

زانكه منزلگه سلطان دل مسكين من است(8)

در جاي ديگر مي فرمايد:

من كه دارم در گدايي گنج سلطاني به دست

كي طمع در گردش گردون دون ‌پرور كنم

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم

 ‌گر به آب چشمه ي خورشيد دامن تركنم

عاشقان را گر در آتش مي پسندد لطف دوست

 تنگ چشمم گر نظر در چشمه ي كوثر كنم(9)