بنام خدا
علی‌قلی‌خان بختیاری، معروف به سردار اسعد بختیاری، در سال ۱۲۳۶ در جونقان بدنیا آمد. وی از رؤسای روشنفکر و تحصیل‌کرده بختیاری و فرمانده فاتحین تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران بود.

علی‌قلی‌خان، پسر سوم حسین‌قلی خان ایلخانی بود، که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی‌شاه، به پشتیبانی از برادرش؛ نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه و پسرعموی خود، ابراهیم‌خان ضرغام‌السلطنه، در اعتراض به این عمل برخاسته و پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، از راه عراق خود را به بختیاری رسانده و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را، در فتح تهران و احیای مشروطیت، عهده‌دار شد.



دوران کودکی و جوانی

علی‌قلی‌خان سردار اسعد، چهارمین فرزند و سومین پسر حسین‌قلی خان ایلخانی می‌باشد. وی پس از گذراندن دوران طفولیت، در اوایل جوانی، به تحصیل مشغول شد و پس از آموختن زبان عربی به تحصیل علوم خارجی، از جمله زبان فرانسه پرداخت. حسین‌قلی‌خان، معلمی برای تعلیم وی در نظر گرفت. او در اندک زمان، زبان فارسی و خط تحریر را فرا گرفت و پس از آن، به مقدمات‌عربی و ادبی از صرف و نحو، منطق، بدیع، بیان و امثله‌عرب، مشغول گردید. [۱]

علی‌قلی‌خان، در سال ۱۲۵۵ شمسی، با بی‌بی مهرجان، دختر یکی از بزرگان بختیاری، ازدواج کرد. نخستین فرزند او در ۱۲۵۸ شمسی متولد شد و از طرف حسین‌قلی‌خان، جعفرقلی‌خان نام‌گذاری گردید، که بعدها سردار بهادر و پس از فوت علی‌قلی خان، به سردار اسعد سوم ملقب شد.


قتل حسین‌قلی خان و زندانی شدن علی‌قلی‌خان

علی‌قلی‌خان، در سال ۱۲۵۹ به همراه پدرش، ایلخانی و اسفندیار خان برادر بزرگش، به طهران احضار شدند و به دیدن ناصرالدین شاه رفتند. در این ملاقات، تصمیماتی اتخاذ شد، از جمله اینکه، این دو برادر، با صد سوار بختیاری، عضو کشیک خانه سلطنتی شدند. ولی اقدامات اسفندیار خان و علیقلی خان در تهران، طولانی شد و به تقاضای ظل‌السلطان، حکمران اصفهان، شاه موافقت کرد، که دو برادر به اصفهان برگردند.

برای ظل‌السلطان حکمران مقتدر اصفهان، تحمل قدرت ایلخانی خطرناک بود. همچنین فرهاد میرزا معتمدالدوله که بر اثر دسایس ظل‌السلطان از حکومت فارس برکنار شده بود، ذهن شاه را نسبت به ظل‌السلطان مشوش نمود و برای خراب کردن ظل‌السلطان و از بین بردن قدرت ایلخانی، امکان طغیان او را مطرح کرد. به همین مناسبت، ظل‌السلطان به تهران احضار شد و دستور قتل ایلخانی را از ناصرالدین شاه گرفته و به اصفهان بازگشت.

در ۲۲ خرداد ۱۲۶۱ ظل‌السلطان، حسین‌قلی‌خان و دو پسرش را برای شرکت در یک رژه نظامی دعوت نمود. پس از مراسم، در چهل‌ستون از آن‌ها پذیرایی شد. در این پذیرایی، یک فنجان قهوه آمیخته با زهر، به حسینقلی خان داده شد، سپس وی را روانه زندان ساختند. او پس از دو روز، در زندان درگذشت و اسفندیار خان و علی‌قلی‌خان نیز، به دستور ظل‌السلطان به زندان افتادند. [۲]


اقامت در تهران

علی‌قلی‌خان، یک سال در زندان ظل‌السلطان بسر برد و خانوادهً آن‌ها تا زمان بقدرت رسیدن اتابک، در انزوا بسر بردند. اما با بقدرت رسیدن اتابک، برادرش اسفندیارخان سردار اسعد اول، ایلخانی بختیاری و خودش فرماندهً سواران بختیاری در تهران شد. [۳] ولی حقیقت این بود که شاه برای جلوگیری از طغیان سران ایلخانی، علی‌قلی‌خان را به عنوان گروگان در تهران نگاه داشت.

در این دوران، وی با اوضاع سیاسی و اجتماعی تهران آشنا شد، رجال و افراد مؤثر را شناخته و با بعضی از مأموران سیاسی، از جمله چند تن از دیپلمات‌های انگلیسی آشنا شد. [۴] و به سال ۱۲۷۲ ه. ش از طرف شاه قاجار، به منصب، نشان و حمایل امیر تومانی نائل گردید[۵].


ایلخانی بختیاری

سردار اسعد، پس از قتل ناصرالدین شاه، مامور نظم تهران شد و در زمان مظفرالدین شاه نیز، فرماندهً سواران بختیاری، با لقب سرتیپی باقی ماند. در سال ۱۲۷۵ هزار تومان مقرری، به پاس وفاداریش به دولت، برای او تعیین گردید. مدتی نیز به عنوان ایلخانی بختیاری، از جانب مظفرالدین شاه انتخاب شد.

اما در این سمت، با رقابت شدید برادرش نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه که از او بزرگتر بوده و طبق پیمان‌نامه‌های سران ایل، حق ایلخانیگری از آن او بود، مواجه شد و کنار گرفت. وی پس از عزل اتابک، دیگر به گارد سلطنتی مراجعه نکرد و بیشتر اوقات خود را، در بختیاری گذرانید...[۶]


اقامت در اروپا

در سال ۱۲۷۹ ه. ش، به هندوستان و مصر سفر کرد، از مصر به مکه رفته و سپس عازم پاریس شد. دو سال در پایتخت‌ها و شهرهای مهم اروپا زندگی کرد و در پاریس، به عـضویت فرماسونری درآمد.[۷]

او در سال ۱۲۸۱ به تهران بازگشت و در سال ۱۲۸۲ که اسفندیار خان، برادر بزرگش فوت کرد، راهی بختیاری شد و بین خانواده ایلخانی یعنی برادران خود، که عبارت بودند از: صمصام‌السلطنه و خسرو خان سردار ظفر و خانواده حاجی ایلخانی، که عموزاده‌هایش (فرزندان امامقلی خان حاجی ایلخانی) بوده و عبارت بودند از: لطف‌علی‌خان امیر مفخم، نصیر خان سردار جنگ، سلطان محمد خان سردار اشجع و غلامحسین خان سالار محتشم صلح و آشتی برقرار کرد. سپس در سال ۱۲۸۳ به پیشنهاد عین‌الدوله، از طرف مظفرالدین شاه، لقب سردار اسعد گرفت و نشان حمایل به وی داده شد. همچنین ماًمور نظم لرستان گردید.


اقامت در پاریس

پس از افتتاح مجلس اول، در ۱۴ مهر ماه ۱۲۸۵ برای معالجهً چشم خود، بار دیگر به اروپا سفر کرد و در شهر پاریس اقامت گزید. پس از مداوای چشم، شروع به مطالعه و ترجمهً کتب فرانسه و انگلیسی نمود.

پس از بمباران مجلس، در روز چهارشنبه ۳ تیر ۱۲۸۷ که تعدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند، وی در پاریس بود. [۸]


همکاری با مجامع آزادیخواهی

بنا به تصریح ملک‌زاده، سردار اسعد، همکاری خود با مجامع آزادی‌خواهی را، از سال ۱۲۸۳ آغاز کرده ‌است. در ششم خرداد همان سال، جلسه‌ای از رجال آزادی‌خواه، در باغ شخصی سلیمان‌خان میکده و به رهبری او برگزار شد. ملک‌زاده این مجمع را؛ هستهً اصلی انقلاب مشروطیت ایران می‌داند.

سردار اسعد همکاری خود، با آزادی‌خواهان را پس از بمباران مجلس شورای ملی و در سال ۱۲۸۷ بطور آشکار، آغاز کرد. در این سال، با تجمع مشروطه‌خواهان و رجال مخالف محمدعلی‌شاه در اروپا، علی‌قلی‌خان نیز، به جرگه آنان پیوست.

در این‌باره، ملک زاده می‌نویسد :

ایرانیان مهاجر مقیم اروپا، سردار اسعد را تشویق به رفتن ایران و قیام بر علیه محمدعلی شاه نمودند. چند نفر از آن‌ها، من‌جمله شکرالله‌خان معتمد خاقان که بعدهاً لقب قوام‌الدوله یافت، به اتفاق سردار اسعد به ایران مراجعت کرد و به اصفهان رفت و در سفر جنگی از اصفهان به تهران، با او همراه بود.[۹]

مخبرالسلطنه هدایت، که در این موقع در اروپا بوده‌است، می‌نویسد :

شاخص میان ایرانیان، علی‌قلی‌خان سردار اسعد است. گاهی به منزل او می‌روم... غالباً اشخاص، سر سفره او حاضر می‌شوند. عصر به کافه دولاپه، جنب اپرا می‌رود. باز، جمعی دور او را گرفته‌اند...

مخبرالسلطنه سپس می‌نویسد؛ که از او خواسته‌است تا به ایران رفته، رهبری نهضت را به عهده بگیرد. اما او گله می‌کند، که؛ تنها است! مخبرالسلطنه می‌گوید؛ کار را یک نفر می‌کند. [۱۰]

این تشویق‌های ایرانیان، باعث حرکت سردار اسعد می‌شود. البته اقدام موفقیت آمیز بختیاری‌ها، در فتح اصفهان نیز به او امیدواری بیشتری داده بود. [۱۱]


فتح تهران

سردار اسعد، در روز پنج شنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۶ مه ۱۹۰۹ میلادی) وارد ایران شد. [۱۲] ابتدا با شیخ خزعل، شیخ قدرتمند اعراب خوزستان، ملاقات کرد و با او متحد شد. سپس وارد بختیاری شد و متعاقب آن، با خوانین قشقایی سوگندنامه‌ای را امضا کرد. [۱۳] هم پیمان شدن با خوانین و شیوخ، بسیار حیاتی بود، زیرا او برای حرکت به سمت تهران، می‌بایست از پشت سر، مطمئن باشد!

سردار اسعد پس از عقد قرارداد با رؤسای ایلات مذکور، درصدد اتحاد با رقبای خانوادگی خود برآمد. خانوادهً حاجی ایلخانی، مشکل اصلی او محسوب می‌شدند. لطفعلی خان امیر مفخم، برای مقابله با تهاجم بختیاری‌ها به تهران، در قم موضع گرفته بود. برادر او نصیر خان سردار جنگ، از محاصرهً تبریز دست برداشته، برای پیوستن به امیر مفخم، راهی قم بود و برادر دیگر، سلطان محمد خان سردار اشجع، به‌همراه خسرو خان سردار ظفر (برادر سردار اسعد) برای جمع‌آوری نیرو، بسمت بختیاری در حرکت بود. تنها غلامحسین خان سالار محتشم، بعنوان ایل بیگی بختیاری، در خوزستان بسر می‌برد. وی بر خلاف برادرانش، که در ضدیت کامل با سردار اسعد بسر می‌بردند، زمینه‌های اتحاد، بین سردار محتشم و سردار اسعد را، فراهم نمود.

سردار اسعد با همراهی خوانین بختیاری، سپاهی قریب به هفتصد نفر جمع آوری و راهی تهران شد. قبل از حرکت، طی نامه‌ای به شیخ‌السفرا، وزیر مختار اتریش، هدف از حرکت خود را تشریح کرد و از دولت‌های قدرتمند خواست، تا از مداخله نظامی در ایران، خودداری کنند.

پس از حرکت سردار اسعد، جعفرقلی‌خان سردار بهادر و غلامحسین خان سالار محتشم با سپاهی برای پیوستن به سردار اسعد راهی تهران شدند و سلطان محمد خان سردار اشجع با سردار ظفر به رسم ایلی هم پیمان شدند.

سردار اسعد در حرکت خود به سمت تهران، مشکل اصلی خود را برخورد با نیروهای بختیاری، به فرماندهی امیر مفخم بختیاری می‌دانست و تلاش زیادی نمود، تا با آن‌ها درگیر نشود. برای این مقصود، نامه‌هایی به او نوشت. متن یکی از نامه‌های سردار اسعد، به امیر مفخم :

اگر می‌خواهی به شاه وفادار بمانی، می‌توانی با نیروهای دیگر درگیر شوی! زیرا درگیری با نیروهای بختیاری، ایل را به خاک و خون می‌کشاند...

سپس نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد، از جنوب و نیروهای مجاهدین، از شمال راهی تهران گردیدند و با هماهنگی‌هایی که با هم داشتند، در بادامک بهم رسیده و در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸ وارد تهران شدند.

در اینباره، خبرنگار تایمز می‌نویسد :

حرکت ناگهانی آنان بسی زیرکانه و به‌نحو درخشانی انجامید، بدون انداختن تیری توانستند رخنه به شهر نمایند.

...پس از درگیری‌های پراکنده، شهر به تصرف مجاهدین درآمد؛ و در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ (۱۶ جولای ۱۹۰۹ میلادی) داستان جنگ پایان یافت و در ساعت ۸:۳۰ صبح، شاه با پانصد تن از سربازان و بستگان و سران و مرتجعین، به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.


وزارت داخله

در تاریخ ۲۵ تیر ۱۲۸۸ ساعت چهار بعدازظهر، در بهارستان مجلس مهمی به‌نام؛ "مجلس فوق‌العاده عالی"، با حضور رؤسای دوره اول مجلس شورای ملی و سرداران قشون ملی و عده‌ای از تُجار و وزراء و شاهزادگان، تشکیل شد. [۱۴] در همین مجلس، به اتفاق آراء سردار اسعد به سمت وزیر داخله منصوب گردید. [۱۵]

همچنین در مجلس فوق‌العادهٔ عالی و به اتفاق آراء، محمدعلی‌شاه از سلطنت خلع و سلطنت به پسرش احمد میرزا واگذار گردید و چون احمد میرزا بیش از دوازده سال نداشت، علی رضا خان قاجار، ملقب به عضدالملک، به سمت نیابت سلطنت تعیین شد.


وزارت جنگ

در کابینه‌ای که به تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۲۸۹ تشکیل گردید، علی‌قلی خان سردار اسعد، به مقام وزارت جنگ منصوب گردید. که با استعفای سپهدار تنکابنی، مستوفی الممالک رئیس الوزراء شد و سرانجام دوره اول زمامداری سپهدار تنکابنی، که از فتح تهران در ۲۵ تیرماه ۱۲۸۸ آغاز شده بود، پس از گذشت یک سال، به پایان رسید.

در این ایام، عضدالملک نایب السلطنه، به علت مریضی و کهولت سن، درگذشت.[۱۶] سپس احزاب شروع به فعالیت نمودند. با سقوط کابینه مستوفی‌الممالک، سپهدار تنکابنی برای بار دوم، تشکیل کابینه داد. با روی کار آمدن مجدد سپهدار و بعلت مشکلاتی که در کابینه اول و در پی استعفای وی بوجود آمده بود، سردار اسعد، از مجلس سه ماه مرخصی خواست و راه اروپا را در پیش گرفت.

در این ایام، محمدعلی‌شاه مخلوع که قریب به دو سال در ادسا بود، تصمیم به مراجعت نمود. حاج علیقلی‌خان سردار اسعد که در آن ایام در پاریس زندگی می‌کرد، اولین کسی بود که دولت ایران را از سوء نیت محمدعلی‌شاه آگاه ساخت و با تلگراف رمز به صمصام‌السلطنه که ریاست بختیاری‌ها را برعهده داشت، توصیه کرد برای حفظ مشروطیت و آزادی ملت ایران از هیچ گونه فداکاری خودداری نکنند. [۱۷]


نیابت سلطنت

علی‌قلی‌خان سردار اسعد

در ایامی که علی‌قلی‌خان، در پاریس اقامت داشت، تلگراف‌های متعددی از طرف مجلس شورای ملی و ناصرالملک؛ نایب‌السلطنه به وی رسید. سردار اسعد قریب یک سال در اروپا بود، مجلس مکرراً او را برای بازگشت به ایران دعوت کرده بود، ولی او تا تیر ماه ۱۲۹۱ در اروپا ماند. در این هنگام ناصرالملک تصمیم مسافرت خود، به اروپا را، به اطلاع سردار اسعد رسانده، او را برای نظارت در امر حکومت، به طهران دعوت کرد. سپس وی به طهران بازگشت و ناصرالملک راه اروپا را در پیش گرفت.

سردار اسعد، نیابت سلطنت را چندی زیر نظر داشت و خانه‌اش محل مراجعات مردم بود و تلاش نمود، افراد مسلح بختیاری را به نظم وادار کند و صمصام‌السلطنه را در کارهای کشورداری راهنمایی نماید.[۱۸]


سردار اسعد در آثار مربوط به رجال معاصر

سردار اسعد در بین خوانین بختیاری، امتیازات ویژه‌ای داشت. در تاریخ‌های بختیاری که شرح اختلافات و درگیری‌های داخلی را نگاشته‌اند، بندرت از او در دسته بندی‌های خانوادگی یاد شده‌است. سردار اسعد را می‌توان محور اتحاد در ایل بختیاری دانست.

در این‌باره، سردار ظفر می‌نویسد :

حاج علی‌قلی‌خان، هیچوقت مایل به جنگ نبود... خاصه، جنگ مابین بنی‌اعمام و برادران.[۱۹]

وی در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را، با حضور گسترده‌اش در دستگاه دولتی، از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود.

سردار اسعد، در آثار مربوط به رجال معاصر، دارای سیمای مثبت و روشنی است. قزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانسته‌است و درباره وی می‌گوید :

...علاقه به علم و دانش و مطالعهً کتب داخلی و خارجی، بخصوص مطالعه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگی‌های اوست.

عارف قزوینی در جای دیگر می‌نویسد :

من آن مرحوم را خوب می‌شناسم و در تمام مدت اقامت او در پاریس، هـفته‌ای دو، سه مرتبه او را می‌دیدم و غالبا صحبت ما، از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار عـلاقه داشت.

قزوینی در این باره، اشاره به تالیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتاب‌های زیادی از زبان‌های خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جمله؛ سفرنامهً شرلی تاورنیه و نیز مجلات و کتب آبی انگلیسی را می‌توان نام برد.


ملک‌زاده در این‌باره می‌نویسد:

حاج علی‌قلی‌خان سرداراسعد، که از خوانین روشنفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معلمینی از تهران برای تدریس اجیر نمود؛ و نظافت آن مدرسه را به شیخ‌علی ناظم که از مردان روشنفکر بود، سپرد.

وی می‌افزاید؛ بدستور او تعدادی از دانش‌آموزان این مدرسه، به خارج اعزام شدند. [۲۰]


احمد کسروی نیز، او را مردی دانش دوست و آگاه دل نامیده‌است؛ و یحیی دولت آبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از افراد علم دوست، در رجب ۱۳۱۵ ه. ق (آذر ۱۲۷۶) تشکیل شده‌است، می‌آورد. [۲۱] همچنین احمد به پژوه، وی را یکی از چهار، پنج تن مبارز، با وقوف به کار، آگاه و صمیمی می‌داند.


کتیبه سردار اسعد

این کتیبه، به دستور علی‌قلی‌خان سردار اسعد، در سال ۱۲۸۴ نوشته شده‌است، که شجره‌نامه او و ریاست اجدادش بر ایل بختیاری را بیان می‌کند. محل این کتیبه در پنج کیلومتری جنوب شهرستان فارسان معروف به پیرغار می‌باشد.

در پائین این کتیبه، این جمله افزوده شده‌است: در تاریخ هفتم محرم ۱۳۳۶ هجری قمری مطابق اول میزان، مرحوم سردار اسعد در طهران به رحمت ایزدی پیوست...


قلعه جونقان

سردار اسعد، در شهر جونقان کاخ بسیار زیبایی را بنام قلعه جونقان بنا نهاد. قلعه جونقان، به سبک ایرانی و با تزئینات فرنگی ساخته شده‌است.

وی به مردم شجاع و سلحشور جونقان بسیار علاقه داشت. ۳۴ نفر از سرداران سپاه او از مردم جونقان بودند. [۲۲]


آثار و کتاب‌ها

علی‌قلی‌خان که از خوانین فرهنگ دوست بختیاری بوده چندین بار به اروپا سفر کرد و به تکمیل زبان فرانسه خود پرداخته و اقدام به ترجمه چندین کتاب، از جمله دختر فرعون و پاریس از الکساندر دوما و غادة البریتانی، نموده و همچنین، کتاب تاریخ بختیاری را به رشته تحریر در آورده‌است.

از جمله ترجمه‏های سردار اسعد بختیاری، می‌توان به کتب زیر اشاره کرد:

  • بولینا - غاده البریتانی
  • پل و ورژینی
  • تاریخ حمیدی - سلطان‌ عبدالحمید عثمانی
  • دختر فرعون
  • دیل گابریل
  • روکامبول
  • شرح حال هانری سوم
  • عشاق پاریس
  • مادموازل مارگریت
  • هرمس مصری
  • سفرنامه‏های برادران شرلی
  • عهدنامه‏ حضرت امیر


سال‌های واپسین زندگانی

دوران حیات علی‌قلی‌خان سردار اسعد، مقارن با دوران پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعی در ایران و حتی در سطح جهانی بوده است. ورود وی به عرصه سیاسی ایران، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه بود. با روی کار آمدن مظفرالدین‌شاه، (و متعاقب آن، اتابک) دامنه فعالیت‌های سیاسی وی بیشتر شد، ولی با به قدرت رسیدن محمدعلی‌شاه، تا پیش از به توپ بستن مجلس، وی کاملأ از صحنه سیاسی خارج شده بود ولی، در دوران پس از فتح تهران و ابتدای سلطنت احمدشاه، علی‌قلی‌خان، از تاثیرگذارترین رجال سیاسی ایران بوده است. سال‌های نخست سلطنت رضاشاه، با سال‌های پایانی حیات سردار اسعد، مقارن می‌باشد.

علی‌قلی‌خان سردار اسعد، سرانجام در روز سه‌شنبه ۱ آبان ۱۲۹۶ در شهر تهران، درگذشت و از طرف دولت، با تشریفات رسمی و احترام نظامی، در حالی‌که جسد وی، روی توپ حمل می‌شد، تشییع گردید. سپس پیکر وی، به اصفهان منتقل شد و در مقبره خانوادگی، در تخت فولاد اصفهان مدفون گردید.

از نکات قابل‌توجه زندگانی سردار اسعد بختیاری، فعالیت سیاسی، در دوران سلطنت چهار شاه از سلسله قاجار، و همچنین دوران ابتدای سلطنت رضاشاه، فعالیت نموده است!


جستارهای وابسته


پانویس

  1. ابطحی، علیرضا. نفت و بختیاری ها، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران:۱۳۸۴ (ص ۲۱۸)
  2. صفایی، ابراهیم. ده نفر پیشتاز، انتشارات بی تا، تهران (ص ۲۱۵)
  3. آهنجیده، اسفندیار. ایل بختیاری و مشروطیت، انتشارات ذره بین، اراک:۱۳۷۴ (ص ۴۹)
  4. صفایی، ابراهیم. رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان:۱۳۶۲ (ص ۲۵۹)
  5. گارثویت، جن راف، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران:۱۳۷۲ (ص ۲۰۹)
  6. علی‌قلی‌خان سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۷۶ (ص ۱۷۲)
  7. تقی زاده، سیدحسن. زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران:۱۳۶۸ (ص ۱۰۶)
  8. دانشور علوی، نورالله. تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، کتابخانه دانش، ۱۳۳۵ (ص ۲۱)
  9. ملک‌زاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، تهران:۱۳۷۱. (جلد ۴، ص ۹۲۷)
  10. هدایت (مخبر السلطنه)، حاج مهدی‌قلی. خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، تهران:۱۳۷۵ (چاپ چهارم، ص ۱۸۱)
  11. هدایت، مهدی‌قلی. طلوع مشروطیت به کوشش امیر اسماعیلی، انتشارات جام، تهران:۱۳۶۲ (ص ۹۱)
  12. نوایی، عبدالحسین. تاریخ ایران و جهان از مشروطیت تا پایان قاجاریه، انتشارات هما، تهران:۱۳۷۵ (جلد۳، ص ۱۶۷)
  13. سیاح، مجید. خاطرات حاج‌سیاح یا دوره خون و وحشت، تصحیح سیف‌الله گل‌کار، انتشارات ابن‌سینا، تهران:۱۳۴۶ (ص ۶۱۳)
  14. نوایی، عبدالحسین. فتح تهران، گوشه‌هایی از تاریخ مشروطیت، انتشارات بابک، تهران. (ص ۸۸)
  15. نوایی، عبدالحسین. تاریخ ایران و جهان از مشروطیت تا پایان قاجاریه (جلد ۳، ص ۱۷۶)
  16. بشیری، احمد. کتاب آبی، نشر نو، تهران:۱۳۶۲ (جلد ۴، ص ۹۲۴)
  17. ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، تهران:۱۳۶۳ (جلد ۶، ص ۱۲۵۶)
  18. ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، تهران:۱۳۶۳ (جلد ۶، ص ۱۳۸۲)
  19. بختیاری، سردار ظفر. یادداشت‌ها و خاطرات خسرو خان سردار ظفر
  20. ملک‌زاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، تهران:۱۳۷۱. (جلد ۴، چاپ سوم، ص ۱۰۷۹)
  21. دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی، انتشارات فردوسی، تهران:۱۳۷۱. (جلد اول، چاب ششم، ص ۱۸۶)
  22. میرزا علی‌خان امین‌الدوله، خاطرات سیاسی به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، انتشارات بی‌نا، تهران:۱۲۴۱. (ص ۲۹)
  23. سردار اسعد، علی‌قلی و لسان‌السلطنه سپهر. "تاریخ بختیاری"، به اهتمام جمشید کیان‌فر. (ص ۱۶۵-۱۵۸)


منابع

  • ابطحی، علیرضا. نفت و بختیاری ها، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران:۱۳۸۴
  • صفایی، ابراهیم. رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان، تهران:۱۳۶۲
  • گارثویت، جن راف، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران:۱۳۷۲
  • دانشور علوی، نورالله. تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، کتابخانه دانش، تهران:۱۳۳۵
  • نامور، رحیم. تاریخ انقلاب مشروطیت، انتشارات چاپار، تهران:۱۹۵۸
  • تقی زاده، سیدحسن. زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران:۱۳۶۸
  • دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی، انتشارات فردوسی، تهران:۱۳۷۱.
  • بهنود، مسعود. کشته شدگان بر سر قدرت، ISBN 964-405-055-X.