در شام ماه محرم چو دیدم آن صنم - خندیدم و بگرسیت عزا را بهانه کرد
يا حسين (ع)
دلبر به ما رسید جفا را بهانه کرد افکند سر به زیر حیا را بهانه کرد
آمد به بزم دید من تیره روز را ننشست برفت تنگی جا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پی نظاره رخش دستی به رخ کشید دعا را بهانه کرد
آغشته بود دستش به خون عاشقان بسته دست خویش حنا را بهانه کرد
دوش آمدم به در خانه دلدار مه لقا در را ببست نماز عشا را بهانه کرد
در شام ماه محرم چو دیدم آن صنم خندیدم و بگرسیت عزا را بهانه کرد
گفتم بیا عذابم کن ای حبیب خدا او اعتنا نکرد روز جزا را بهانه کرد.
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱ ساعت 10:39 توسط فرشاد جهانبخشی
|