تاريخ بختياري
هفته نامه وزین .....
با سلام (( حقیقت تاریخ بختیاری کجا ست ... ؟ ))
احتراما" در پاسخ به مطالب درج شده در روزنامه ایران مورخه 23/7/87 در ارتباط با پیشینه قوم بختیاری که منبعث از نشریه ایرانگردی وجهانگردی استان چهارمحال وبختیاری تهیه شده است ؛ نژاد قوم بختیاری را ( عرب ؛ یهـــود , مغول ) معرفی می نماید .
موارد درج شده بی اساس وفاقد منبع معتبر علمی تاریخی تبین شده ونویسندگان نشریه مزبور خارج از وصف عدالت تاریخی رفتار نموده واز بیان واقعیت تاریخی استنکاف ورزیده وصرفا" بدنبال مطامع سیاسی ویا احیانا" بدنبال انتقام گیری شخصی بوده که از این حیث فاقد وجاهت شرعی وعلمی وتاریخی بیان گردیده است .. در جهت ایضاح مطلب وتنویر افکار عمومی مطالب مشروح ذیل به سمع ونظر علاقمندان به مسائل تاریخ استان می رساند .
ودرک مطلب از باب خروجی موارد ونظرات نویسندگان نشریه ایرانگردی وجهانگردی روشن است . وبنا بر این بوده است تا افکار تاریخی را مسموم ومخالفت خود را از طریق تریبون دولت بیان کنند . اما صدای مخالفت وانتقاد شدید جناب آقای حیدری نماینده این قوم در صحن علنی مجلس شورای اسلامی در پاسخ چنین رویکردی از روزنامه ایران ونشریه ای ایرانگردی وجهانگردی نتیجه اعتراضات ایشان و مردم وعدم بی تفاوتی علاقمندان به هویت وسرنوشت مردم فهیم وتاریخی استان است .
مایلیم بدانیم کدام نظریه ؛ با کدام منبع تاریخی وکدام دیدگاه بدون خطا وکدام منبع موثق در کدام مرجع پذیرفته شده است تا بطور صریح و واضح ؛ نویسنده مطلب مزبور بدون در نظر گرفتن حتی یک درصد احتمال در روزنامه رسمی ایران ناقض هویت تاریخی یک حقیقت موجود وزنده تاریخی چون قوم بختیاری باشد .
قبل از انکه وارد مباحث تسمیه قومی بختیاری بپردازیم لازم است ابتداء به مواردی در ارتباط با آسیب پذیری استقلال فرهنگی کشور ناشی از چنین اقداماتی متذکر شویم. ونتیجه گیری کنیم که نویسندگان محترم نشریه ایرانگردی وجهان گردی بدنبال معرفی صحیح قوم بختیاری به مسافران وجهانگردان نبودند و وجدانهای بیدار تاریخی وهر آنکس که اطلاعات چندانی هم از تاریخی استان داشته باشد اقدام نا بخردانه نویسندگان نشریه سیمای استان چهارمحال وبختیاری را محکوم می کند .
از نظر حقوق بین الملل ؛ مدیریت سیاسی کشور در گــرو استقلال آن کشور محسوب می گردد .کشور های ضعیف در جهت مقابله با توانمندیهای کشورهای سلطه گر راهی جز همبستگی و اتحاد ملی ندارند . کشور های سلطه گر بانفوذ وسلطه فرهنگی راه تسلط واستیلای خود را بر کشور ها همــوار نموده وبقایای خود را در اعصار وازامنه های دور گسترش خواهند داد که طبیعت چنین کشورهای محسوب می گردد . وکشورهای ضعیف برای رهایی از چنین رویدادی ناچارند ابتدا استقلال فرهنگی خود را حفظ کنند .
استقلال فرهنگی عبارت از عدم وابستگی فکری وارزشی به کشورهای بیگانه است ؛ بترتیبی که کشور بتواند ؛ با افکار وتمایلات وخصیصه های فکری خود زندگی کند .
فرهنگ عبارت از مجموعه اعتقادات ؛ رسوم ؛ارزشها ؛ وفنون ؛ سلوک ورفتارهایی است که به عنوان میراث مشخص ؛ حاکم بر روابط فردی واجتماعی یک جامعه باشد . دلبستگی مردم به ارزشهای فرهنگی , فراهم کننده محیط مساعدی است که جامعه بر اساس آن راه رسم زندگی خویش را تعیین ومراتب ارتقاء را طی می کند ؛ ارزشهای فرهنگی ریشه در زبان ؛ مذهب ؛ ملیت ؛ قومیت وتاریخ وجغرافیای یک کشور دارد واز ترکیب انها جوامع هویت خاص ومتمایز با هویت سایر جوامع پیدا می کنند . هویت مفهومی مرکب از خود ودیگری است وهویت یابی فرایندی است که بواسطه آن فرد یا گروهی خود را بر اساس یک احساس تعلق و تعهد شناختی , ارزشی وعاطفی تعریف می کند وبه دیگران می شناساند ودر عین حال از آنها متمایز می نماید . وبر این هویت همواره با دومقوله (( همسانی )) و((تـمایز)) در ارتباط است وهر گاه سخن از هویت احتماعی بمیان می آید شناخت این همسانی ها وتمایز ها وزمینه های وحدت آنها بر اساس نوعی احساس تعلق وتعهد در سطح اجتماعی مد نظر است .
ارشهای فرهنگی یک کشور آن چنان در وجدانها ؛ عواطف واحساسات مردم رسوخ می کند که افراد در فضای آن چنان در وجدانهای ؛ عواطف واحساسات مردم رسوخ می کند که افراد در فضای آن احساس آرامش خاطر می کنند ودر مقابل فرهنگ بیگانه اصولا" از خود مقاومت نشان می دهند . بدین سبب ؛ فرهنگ ملی را می توان عنصر نیرومند ضامن استقلال کشــور دانست . فرهنگ ملی ؛ علی رغم وجود خصایص و نشانه های مشخص در ریشه ها وپایه های عمیق خود ؛ امــر دائما" ثابتی نیست ؛ بلکه تحولات زمان ؛ پیشرفتهای صنعتی ؛ فکری واجتماعی وتاثرات ناشی از روابط اقوام وملل آن دچار دگر گونی می سازد . بدین ترتیب ؛ ممکن است انعطاف فرهنگی وفاداری به میراث کهن فرهنگی را سست کند .
اگر چه تغییر وتحولات در جوامع فرهنگی رو به جلو وجود دارد اما میراث های فرهنگی ؛ مخصوصا" زبان وادبیات وارزشهای ناب دینی ومذهبی وآن دسته از معتقدات ملی که مبتنی بر فضائل اخلاقی است ؛ هیچ زمان کهنه نمی شود ویک جامعه , با با پایبندی به آنها نسبت به یک زندگی شایسته وحفظ استقلال خود خواهد بود وبر عکس ؛ خلاء ویا ضعف هر یک از آنها زمینه را برای تهاجم فرهنگی وتبعات ان فراهم خواهد نمود.
نفوذ فرهنگی استعمار بعنوان تنها نقطه موثر در جوامع ودیگر کشور ها است که با بکار گیری ورسوخ دادن ان در فرهنگ مردم کشورها ی ضعیف را دچار از خود بیگانگی وانعطاف می نماید .
وسایل ارتباط جمعی ویکی از ابزارهای بسیار خطرناک است که فرهنگ ملی و مردمی را منعطف ودستخوش تهاجمات ظاهر فریب می کند اگر بطور مثال ؛ دقت کنیم صدا وسیمای مرکر استانها بلاخص استان چهارمحال و بختیاری نسبت به پخش سریالها وفیلمهای خارجی چند درصد به فرهنگ استان می پردازد . وهمینطور استانهای دیگر از این قاعده مستثنی نیستند .رادیو؛ تلویزیون ؛ ماهواره ؛ کتب , مجلات وکالاهای مصرفی که برخی پیامهای فرهنگی را بدنبال دارند ؛ از طریق شیــو های سحر انگیز ؛ چشم وگوش وذهن وجوامع مورد را تسخیر نموده وآزادی وهویت فرهنگی ملت را تخریب می نمایند.
سیاست همکاری فرهنگی اهـــرم دیگری است که از طریق ارائه روشهای وانتقال مدلهای ارشادی وبه زبان خارجی توسط کشورهای قدرتمند ؛ ابتکارات بومی را تحت الشعاع قرار داده وبرخورداری از فرهنگ ملی را دچار اختلال می نماید .
زمینه چینی های مذکور یکی از موثر ترین اهرمهایی است که در دهه های اخیر هویت ملی و فرهنگی کشورهای جهان سوم را نشانه گیری کرده واستقلال ملل را عملا" زایل می سازد . دفاع از هویت فرهنگی ؛ در روابط خارجی در مقابل تهاجم فرهنگی ؛ از طریق به کارگیری شـــیو ه های جذاب زبان , ادبیات ؛ هنر وفرهنگ محلی ؛ به ترتیبی که فرهنگ بیگانه را در مقابل توقعات توده های مردم کم رنگ نماید تنها راه چاره ای است که استقلال فرهنگی وبه تبع آن ؛ استقلال ملی را قوت می بخشد . تامین این منظور ؛ با وجود امکانات بلقـــو کشورهای سلطه گر بسیار مشکل است ؛ اما برنامه ریزی صحیح واستفاده از شــیوه های مطلوب ؛ حساب شده وخلاق فرهنگی ؛ ادبی ؛ هنری آن را قوت خواهد بخشـــید . نشریه ایرانگردی اخرین رویدادی است که نتیجه خواسته های فرهنگی استعمار است که نتیجه اعتماد دولت به افرادی است که متاسفانه با علم به نتیجه آن همچنان موجبات انزجار قوم بختیاری را به چنین نشریه ای فراهم نموده اند. ناچارا" بعد از به بن بست رسیدن اعتراضات جمع کثیری از همنوعان در مقام دفاع از هویت بختیاری می پردازیم .
این جمله بعنوان یک اصل در جامعه تاریخی ایران پذیرفته شده است که اقوام مهاجم در ایران بلحاظ شرایط اقلیمی ومنطقه ای فاتح زاگرس نبوده اند واقوام بومی ایرانی زاگرس چون لرهای بختیاری ؛ از هر گزند وتهاجم فرهنگی و منطقه ای همچون آب وخاک مصـــون ؛ دست نخورده وبکــر بر جای ماندند ومزاحمی قدرتمند ؛ در تثبیت واستقرار حکومتهای چون یونانیان ومغولان ؛ عثمانی ها وافاغنه بوده اند وعنصر خارجی این اقوام در ایران چون فرهنگ برتری نداشتند نتوانستند بر فرهنگ ایرانی فایق آیند در فرهنگ ایرانی ذوب شده وتابعیت ایرانی کسب نموده گویی که اصلا" وجود نداشته اند.
اما نژاد سامی یک نژاذ عرب ویهود محسوب می گردد که اقوام ایرانی مخصوصا" لرها از ان مبراء هستند وسامی ها در شبه جزیره عربستان تا سرزمین موعـــود وشمال آفریقا ظهـــور کرده وارتباطی با اقوام ایرانی از جمله بختیاری ها ندارد . اگــر دلیل هنـــری فیلد ودوهـــوسه ویا دوخانیـــکوف وضعیت شکلی ســـر ویا اساس سر پهنی برای تعیین هویت شرط است
اکثریت ایرانی ها دارای سر پهن وشرایط مشابه دارند مانند منطقه شمال ایران که دارای ویژیگی ســـر پهن می باشند وبا این تفســـیر شمالیها هم باید نژداد سامی باشند . در صورتیکه رییخت شمال کشور دارای سرپهن است اما چثه انان به مراتب از بختیاری ها ضعیف تر اند اگر چه بلحاظ مردم شناسی بختیاری ها را می توان از لحاظ ترکیب صورت و چثه وحتی پهنی صورت با دیگر اقوام ایرانی تمــییز داد اما شرایط سرپهنی اساس منطقی برای تعیین هویت نیست همچنانکه شرایط سر بر اساس نـــحو نگهداری طفل در گهواره تغییر شکل پیدا می کند . که در جامعه عشایری مشهـــود ومبرهن است ویا بر ,یا بر عکس اگر دلیل مزبور نشان از تمییز نژاد محسوب می گردد ؛ در سراسر جهان باید اشخاصی که دارای سر کوتا ویا دراز هستند نماد ایرانی بودن آنها ست ؛ وآیا این روش اصولی ومنطقی به نظر می رسد ؟ همچنانکه این ویژیگی در سایر ملتهای دنیا چون بخشی ازدولت عثمانی وشمال روسیه تا ملتهای آسیای شرقی چون هند وپاکستان 000وجود دارد .
حال وبر چه اساسی نویسندگان نشریه ایرانگردی وجهانگردی که خود بر این امر یعنی ویژیگی فیزیکی ؛ کودک در نحو نگهداری آنها در استان واقف هستند علیرغم اینکه اعقاب نامبردگان حال با گذشت چند دهه که در استان سکونت دارند . ( برحسب تحقیقات آقای بابک زمانی پور اعقاب ایشان از زمان آبـــاد لنـــــجان ( فعلا" ساکن شهرکرد) وجناب اقای اردشیر آخوندی از استان شيراز و قبلا" ساكن فرادنبه(فعلا" ساکن سورک) به منطقه لـــر بزگ مهاجرت نموده اند ) چـــگونه به این موضوع اعتبار دادند جای شگفتی است .
همچنین در کتب معتبری چون ایران باستان بقلم مشیر الدوله وجامعه شناسی ایرانیان ؛ انتشارات دانشگاه پیام نور ومبانی جامعه شناسی ومردم شناسی ایلات وعشایر انتشارات پنجم دانشگاه تهران با در نظر گرفتن جمیع جهات ؛ من حیث المجموع نژاد سامی را در ایران مقهور وقابل برسی ندانسته اند .ممکن است در بین ملتها وحتی اقوام ایرانی چون سیستانی ویا آذری یا قوم قشقایی ؛ کــرد و بخـــتیاری ویا عرب ... باشد اما نمی تواند کلا" از ترکیب این اقوام بوجود آمده باشد اگر چنین بود این قوم ؛ لازم نبود نام آذری یا قشــــــقایی یا ... بخود بگیرد ودر هر جای دنیا ممکن است مهاجر پذیر باشد واین مهاجرت دلیلی بر حذف عنصر بومی نیست . ودر مورد بختیاری یا همه اقوام دیگر ایرانی این قول صادق است اگر قرار بود نژاد ســــامی هسته اولیه بختیاری ها باشد لازم نبود قوم بختیاری با نام اصیل ایرانی خودش مشهور گردد. همان نژاد سامی وهمان قوم سامی را قطعا" یــــدک می کشید وامـــروزه هم لازم نبود جناب اقایان بابک زمانی پور یا اردشیر اخوندی موضوع را یاداوری کنند ضمن اینکه منشاء بختیاری از قوم لــر حادث شده که خود منبعث از سه قوم عیلام باستان کاسی ها وآریاییها می باشد .
ونکته ای که در ذهـــــن متبادر می گردد و می تواند برای خوانند عزیز هم قابل تامل وبرسی باشد این است که نویسندگان سیمای میراث فــــرهنگی ؛ صنایع دستی وگردشگری ؛ این جمله را در ج نموده اند .(( این کتاب به مـــــرحوم سید کریم نیکزاد امیر حسیــنی دهکردی که در معرفی فـــرهنگ وتاریخ چهارمحال و بختیاری زحمات زیادی را متحمل شدند تقدیم می شود ))
مرحوم نیکزاد در بیان نژاد استان چهار محال و بختیاری ومخصوصا" بختیاری ها می نویسد ((مــــردمی که به کرد ؛ ولـــــــر ؛ وبختیاری معروف شده اند ؛ بطور قطع عیلامی هستند که مغلوب آشوریها شدند وتا زمان اسکندر بر همین نقاط زدوخورد می کردند ))
حال آیا اگر آقایان به نویسنده مـــحلی استان معتقد بودند و کتاب را به احترام ایشان هدیه دادند پس قاعدتا" می بایستی بیان ونظر مرحوم را نیز گرامی داشته وبه احترام می گذاشته اند ویا به تعبیری نظر مرحوم مورد وثوق ایشان قرار می گرفت که در عمل چنین نبوده است .
اگر دقت کنیم مطالب ونظراتی که عـلیه بختیاری تهیه شده متاسفانه اکثریت نویسندگان انگلیسی که بدنبال عایدات نفت در بختیاری بودند وبتبع بدنبال روی از آن نـــــویسندگان استان بشمار می ایند والبته انگیزه و هدف انان تا حدودی هم مشخص ومبرهن است . اتا تورک مامور تجزیه دولت عثمانی ورضا خان مامور تجزیه ایران مجریان وفادارانگلیسیها در مقابله با اسلام بودند رضاخان عملا" بختیاری را با تدبیر انگلیسیها به 34 محال تجزیه نمود . واین دوئیت ها ناشی از همان تفکر استعمار پیر انگلستان است . ومریدان خودش نیز را طلب می کند .
در ارتباط با نژاد بختیاری صدها نظریه وجود دارد و اکثریت نویسندگان ومحققین و اساتید معتبر ایرانی چون دکتـــــر ایرج افــــشار واخیرا" سخنرانی دکتر ابطحـــی ؛ دکتر علیزاده در دانشگاه شهــر کرد همچنان رای بر عیلامی بودن بختیاری ها دارند وعنصــر عیلامی در بختیاری مشهود است . ( 25 / 7 /87)
مــــع الوصف نظرات متفاوت از ریشه نژادی بختیاری ها سابق قدمت شش هزار ساله حیات در زاگرس دربختیاری حکایت دارد وهمگی بیانگر عیلامی بودن آنهاست که بعد از ورود آریایی ها با نژاد آریایی مــــمزوج شده ونــژاد عیلامی آریایی را بــوجود آورده است اما نظــریه مـــــوثق ومعتبر ومحکمی که بتواند خـــــلاف ان را ثابت کند بیان نــــشده است وصــــرفا اکثریت جهانگردان خارجی مــــخصوصا" انگلیسیها با نقل وقول ویا ابــــراز دانستنیها ویافته های شخصی خـــود اظهار ونظر نموده ودر هیچکدام از مـــــراجع صالح تاریخی اصالت نظرات آنان مورد تایید نیز قـــرار نگرفته است . که خود جای بحث وبرسی دارد از جمله هــوتم شیند لر ؛ لایارد ؛ لـــرد کرزن (( نویسنده تبهکار انگلیسی عــــلیرغم جسارت به این قوم توسط احــــــدی از همین نویسندگان در نشریه ندا بصورت کسترده ای علیه قوم بختیاری منتشر شد . وبختیاری یک حقیقت زنـده ایست که راز های آن گه گاه در دل خاک شکافته می شود .)) 000همگی در خلال جریانات کشف نفت وعایدات ان در بختیاری بودند وناگزیرا" بدنبال بهانه های برای نفاق و تحـریف و وتغییر وتحقییر بختیاری وتاریخ آن بـــودند واهـــم دلایل انتزاع محالات بختیاری از حیث اتحاد وهمبستگی آنان قلمـــداد می گردید .
و اما اگر در بین تمام نظرات وروایات تامل وقضاوت نمائیم نظرات وتجارب باستان شناسان از ویژگیهای ممتازی برخوردار است که می تواند بعنوان یک سند در ارتباط با پیشینه یک قوم ملاک عمل قرار بگیرد ومشهورترین باستان شناس جهان ؛ پرفســور رمان گریشمن فرانســوی کاشف اسکلتهای نخستین انسانهای غارنشین در تنگه پبده در منطقه نزدیک شوشتــر از محالات بختیاری در کتاب حکومتگران بختیاری تبین شده است (( مردم اولیه کوهستانهای بختیاری وخوزستان عیلامی اند )) همچنانکه باستان شناسان دیگری چون والــتر هیس ؛ جرج کامــرون ؛ پـــیر آمینه ؛ لو یــــمر ؛ ومـــورخان بزرگی چون ارانسکـــی نویسنده مــــقدمه فقه اللغه ایرانی ؛ پـــرفســـــور تکـــسن استاد دانشگاه هاروارد ؛ ریپــلی ؛ خانم بــیشوب ؛ ؛ ســر هنـــری راولینــــسون ؛ پرفــــسور میــــنورسکی ؛ هـــــــردوت پدر تاریخ جهان ؛ خالص ترین وبازماندگان اقوام اولیه ایرانیان را بختیاری ها می دانند . فارغ ازتمام نظرات ومکتومات ذهنی وحقایق روشن ومنجز بیان نظرات وشواهــد از عادات , حالات ؛ وســـواد ؛ گـــویش ؛ مردم بختیاری گـــواه صــ«ادقی برای دفاع از هـــویت قومی آنان است .
نظریات مختلف در ارتباط با ایرانی الاصل بودن قوم بختیاری و نظرات مرتبط با منطقه وزبان 000 ؛وگذشته بختیاری
1ـ صفحه 138 کتاب ایران باستان نویسنده حدودات عیلام را به مـملکتی , که از این ولایت ترکیب یافته بود : خوزستان ؛ لــرستـــــان؛ پشتــــــــکوه ؛ کـــــــوه های بـــــختــیاری
2ـ والتــر هیس باستان شناس در کتاب گمشده عیلام می نویسد .
(( تصویر گر در تصاویر آجر پخته محافظان داریوش ؛ در قصر شوش که در 500 قبل ازمیلاد ... از طرف دیگر ؛ گارد های قــــهوهای پـوست ممکن است نمــــــاینگر عیلامیان کوه نشین باشند که امــروز به عنوان لرها باقی هــستند : در شمال سوزیان لر های فیلی ودر شرق وجـــــنوب بختیاری ها. اکثریت لرها سیاه مو وقـــــــــهوه ای پوستند
نزادی خشن که به زندگی در کوهــستان عادت دارند واز دشت نشــــینان کمی بلند است .ایشان هم نشانگر آمیزهای از خون خارجی وباین ترتیب عیلامی خالــص نیستند . اما این اختلال در لـــر ها کمتــر از اختلاط موجود در عـیلامیان دشت نشین است ؛ ومنشاء آن نــه در نــزاد ســامی بلکه در نــزاد های هـــندو زاپن ؛ بخــــــصوص پارسی است.
نتیجه اختلاط با پارسی ها آن است که لر های عیلامی از قرن وسطی به بعد فقط زبان پارسی را بر گزیده اند . با وجود این حتی تا 1000سال بعد از میـــــلاد ؛ جغرافیادانان عـرب در گوشه وکنار خوزستان به زبان غیر مـــــــفهومی برخورد کرداند . این زبان (0خوزی )مسلمــا" اخرین شکل باقی مانده زبان عیلام بوده است . نام (خـــوزیان) به زبان پارسی قدیم بر می گردد . حتی داریوش کبیر ( 522ـ 486 هم اسمی از عیـــلام نشنیده بود ؛ بلکه فقط ان را به نام (هــوزا)) می شناخت . هوزا ه ها مسلمــا" هـــمان نزاد عیلامی اوکســـیان های کوهــــــستان کوه نــشین؛ میان بهبهان و پرسپولیس ؛ محلی که بر راه میان شوش وپر سپولیس مســـــــلط بـــود ؛ ساکــــــن بوده اند وقتی ایــــــشان به عادت خود از سپاهیان مقدونی باج خواستند اســکندر نپذیرفت وتواتنست ؛ گر چه به اشکال ؛ راه خود را در قلمــــرو ایشان بــزور بگشاید.)) وهمین مطلب در کتاب تاریخ ایران صــفحه 6؛5 دانشگاه پیــام نور آقای دکتر رجــبی آورده شده است.
(( قومی که در ایلام بنام اوکسیان = کوسیان = کی سیان )) حیات ماندگار داشته است ودر سر فصل های تاریخ اقوام بومی ایران پیوسته نام آنان به عنوان یکی از اقوام بومی قبل از آمدن آریائی ها در دیار (( انشان )) وآنزان ودر دامنه کوه های زاگرس حضــور خود را به ثبت رسانده ودر دوره سلسله هخامنشیان پیوسته مــطرح بوده واز شاهان هخامنشی به گاه عزیمت به شوش ـ یایتخت گرمسیری انان ویا هنگــام مراجعت به تخت جمشید در مـــسیر گذرگاه جاده شاهی که از دیار آنها می گذشت ناگــزیر به پرداخت ((انعام )) به آنان بودند.))
ملاحظه می فرمایید که والـــتر هـــــیس گذشته بختیاری ها را عــــــــیلامی واز نـــزاد عیــــــــلامی های کوهستان می داند.
3ـ هردوت پدر تاریخ جـــــــهان نیز بختیاری ها را از نزاد ایـــــرانی الاصل که از روزگاران کهن ؛ هـــــمواره ساکن باختر بوده اند ونام خود را از آن مکان گرفته اند ؛ وباخــتر را محلی بین عراق عرب ؛ همدان وپارس می دانند واین هـــــــمان منطقه ای است ؛که امــروز جایگاه ایل بختیاری است وبی گمان نام آن نــخست ((باختری ))
بوده ؛ که به مرور زمان به بـــــــختیاری تبدیل یافته و در ســده های نخـــستــین اسلامی ؛ بختــیاری شــده است
(به نقل از نـشریه ایرانگردی وجهانگردی سابق نویسنده ایرج افشار)
4ـ به نقل از کتــاب کـــزنفون در رســاله ایران باستان بقلم مــــــشیر الدوله (( استـــعمال کلمه باختر ( پادشاه اســـور که با باخـــتر می جنگید) در این جا باعـــث حـــــیرت است بعضی تصور کرده اند که باختر کزنفون ولایتی بوده که در قــــرون بـــــعد بختیاری ها اشغال کرده اند
5 ـ طرح مطالعات جامعه شناسی عشایری ؛ سازمان برنامه بودجه ,( ص2؛1)
الف) در روزگاز باستان سرزمین فعلی بختیاری به (( عیلام یا عیلــم)) (مســـکن لــر بزرگ ) ولرستان به ((کـــشو)) (مسکن لر کوچک) معروف بوده است در 30 فرن قبل از هجرت اهالی این دو منطقه متحــد شــــــده به کلده وبابل حمله وانجا را متصرف شــده وچنــــدین قــرن بر آنجا حکــومت می کنند . در 20 قرن ق .هـ ایرانیان از مـــــشرق رسـتیده دو کشــور ((عیلام وکـــــشو)) را متصرف می شـوند . سرزمین عیلام بعدا" به انشان و یا انزان معروف شــد . یونانیان به عیلام اوجا یا حــوجا وبه سر زمینشان اوجــــــیا نام دادند . این وازه ها بعدا" معرب شــده بصورت خــوز وخوزستان در آمدند .
ب) هــوتم شینــدلــر می گوید : اوجا همان بختیاری می باشــد ((گوتی ها)) که طایفه ای از ساکنان قدیم زاگرس بوده اند ؛ در همسایگی ((لولوبی ها )) که ساکنان بلنــدیهای زاگــرس بــوده اند قرار داشــته اند .
ج )دیتـــر امان عقــیده دارد گـــــوتی ها فا تـــحین بابل بـــوده اند ؛ وبا نـــظر شـــندلر
که اهالی(( علـــیم وکـــشو )) را تســــــخیر کنندگان بابل بـــوده اند ؛ وبا نـــظر شیـــندلر که اهالی ((علـــیم وکـــشو )) را تســـخیر کنندگان بابل می دانـــد قابل تامل است.
در 1220 ق . هـ انشان یا انزان مســـکن حالیه بختــــیاری ها به دست ((پاسیس ))
پســر هخامـــش فتـــح شــد وبعد از او کورش فرمانروای این منطــقه می شــود .در دوره داریوش شوش پایتخت می شــود وراه های بســیاری در دامــنه زاگــرس احداث و محــیط امن وامان می شــود . این راه ها در زمان ســــاسانیان توســـــعه بیشـــتری یافـــــته وبرخــی از ایــلراه های فـــــصلی بــــختیاری یادگــار زمان ساسانیان است.
6ـ طرح مطالعات جامعه شناسی عشایری ؛ سازمان برنامه بودجه(ص 3 )
الف ) بــعد از ورود اعــراب به ایــــــران ؛ به علت کــوهستانی بــودن منطــقه بختــیاری وشرایط اقلـــیمی ؛ اعــراب چندان موفق به ورود در منطقه نشــدن ؛ در تاریخ ایــران کمبــریج جلــد چهارم می خوانیم ؛ که اهالی ایزج (ایـــــذه) وعشایر کوهستانی ان حــدود ؛ ابوموسی اشعــــــــری وســپاه او را به ســـتو آوردند..
ب ) در سال 300 هـ . ق ولایتی که شمالش کرمانشــا ه وجـــنوبش خوزستان وفارس بــود به دو قســمت لــر بزرگ (بختیاری ) ولــر کوچک (لــر ســتان) بین دو برادر به نامهای (( بــدر وابو منصــور )) تقســیم می شـــود . در قرن پنــجم هـ . ق اتابکان فضــلویه اعقاب این دو برادر را خــــــلع کردند . طی سالهای 338 تا 372 هــ . ش عضــدالدوله دیلـــمی تشــکیلات محــلی طــوایف بختــیاری را دوباره متحــد الشکل ساخت.
7 ـ نشــریه عشایر مرکــزی ایران . ص 103) صــفی نزاد هم با استــــناد به تاریخ گــزیده وشزفنامه بدلیسی به این نـــکته اشاره می کنــد
(( بختیاری ها از حملات عناصــر عــرب وتـــرک در طول دوران آشــوب آســوده بودنـــد ؛ شاید این امــر از آنجا ناشی شــده که در تشکیــلات ســیاسی ـ اجتماعی بختیاری ها همیـــشه یک ســپاه نظامی آمـــــــاده از جوانان تیــر انداز وجنگــنده ؛ نگهبان مـــرز ها ی جغرافیایی و اجــتماعی طوایف خــود بــوده اند .
نکــته تاریخی موضوع حکایت پیوستن طوایف از اقــــــا نقاط ؛ حکایـــــت دارد ,
وتــصریح ننموده که چه طوایفی از کجا و چگونه به حمایت هزار اسب مهاجرت نموده وحتی در منطقه لر نشین حکایت بر حمایت طوایف ذکــر شــده دارد. در( قســـمت نکات تاریخی بختیاری ) بصورت مفصل توضیح خواهم داد .
اما وقتی تاریخ گزیده که اصالت تاریخی ان در مجامع رسمی کشور وجـــهانی به اثبات نرسیده اگر مستند دیگران هم قرار بگیرد مبحث شفافی از بر داشت های مــــورخان ومحققین نیز ندارد.
8 ـ محقق و نویسنده در کتاب امثال وحکم بختیاری( ص 40)
((دیرینگی وقــدمت ایل بختیاری که بی شــک بازماندگان ایرانیان قــدیم هســتند و ســوابق تاریخی شش یا هفت هــزار ساله دارند ؛ در خــور توجه وپــزوهش است.))
9 ـ لوریـــمر یکی از مستشرقان در باره زبان ولــــهجه بختیاری ها به پـــزوهــش پرداخــته است ((. بر اساس مشـــخصات جــسمی وروحـــی وعادات ؛ آنها را ایرانی الاصــــــل می داند ومــــــــعتقد است که پــــــناهگاه کوهســــــتانی آنها ؛ از جمله اعــراب مـــصونشان داشــته است )) بقایای هزاران شــیر سنگی که نماد شـیر مردان وزنان این دیار در جای جای کوهها و دشتــهای این ســـر زمین پراکنده است ؛ حکایتی از تاریخ پر فراز ونشیب مــردم این خــطه دارد. بنقل از کتاب امـــثال وحکم (ص 40)
10 ـ ایرج افشــار محقق ونویســنده معاصر می گوید.
(( لباس زنان بــــــختیاری شباهت زیادی به لباس زنان زرتشــتی دوره ســــاسانی دارد و زبان پهلوی زمان ساسانیان نزدیک است واز وازه های عمومی ترکی وعربی بهره نمی گــیردند.))
11 ـ تاریـــخ ایران بقلم دکتر پرویز رجبی انتشارات دانـــــشگاه پیام نور (ص 6 )
زبان خوزی ( خوزستان) ظاهرآ" واپســـــین بازمانده زبان عـیلامی است . خــوزا در نبشــته های داریوش (522ـ 486 پیش از میلاد ) بجای ایـــلام به کار می رود و در متن یونانی خــوزی ها ظاهــرا" همان قــوم ســــرکشی اند که بر ســر راه شــوش به تــــخت جمــشید از ســپاه اســکندر برای عــــــبور از این راه باج خواســتند واسکنــدر با زحمت موفق به سرکوب آنها نــشد.
12 ـ کتاب فوق الذکــر ( ص 23)
((لباس معروف به لباس هخامنشی ؛ باید که از ایلامیان اقـــتباس شــده بوده باشد . با این تفاوت که لباس ایلامیها به مراتب کم کارتر بــوده وهــنوز فــراخی زمان داریوش را نداشــته است.))
13 ـ تاریخ ده هزار ساله ایران ایران بقلم استاد عبد العظیم رضایی (ص108)
(( عیلام به معنی کوهستانست ؛ واهالـــی عیلام از آن زمان دولت خود را سوســـونکا می نامیدند ))
14 ـ بنقل از کتاب فوق الذکــر (ص118)
((در بهار سال 1949 مکـــتشفین برای نخستین بار در ایران آثار وبقایای انسان دوره ی مورد اشاره ( ایران پیش از تاریخ) را طی حــــــفاری غــــاری در پبــده ( در کو هـهای بختیاری) تشخیص دادند.))
15 ـ بارون دوبــــد منشی ســفارت روس در ســــفر نامه لرستان وخـوزســـــتان
( بنقل از کتاب بختیاری در گذرگاه زمان نویسنده ارزشمندجناب آقای باقری ص9)
(( انانی که راه را بر اسکندر بستند وبا وارد کردن تلفات سنگین وچندین بار هزیمت آن سپاه عظـــیم ومجـــهز جنگ افــروز ؛ از وی دعـــوی باج خـواهی می کردندو انانی که در دوره اشکانیان سلسله حــکومتی (الی مائس= الیمائید ) را بنیان نهاده بودند ودر دوره ساسانیان تحت همین عنوان به حیات ماندگار خود ادامه می دادند وبا چه باوری می توان تبار انان را از کوچ کنندگان جـــبل الســـماق ســـــوریه و... پنداشت ؟))
الف) : این کـــوه نشینان خـــشن لــــــــرستان بزرگ ونوادگان ارزشمـــند قــوم اوکــــسیان بـوده اند که از اسکـــندر به همان نـــحو باج می گرفتند که شــــاهان خودشان به هـــنگـــام عــبور از آن منطقه به رســـم مـــعمول به آنان انــــــعام می دادند.
ب) : احتمالا" بختیاریها ممکن است از نوادگان ( مردی ) وپاراتاکی ؛ (( پاراتیاکنه )) واکـــسی باشــند که در لشــکر کشی اسکندر از شوش به تخت جمــشید نامشان مذکــور است ))
پاراتاکی به منطقه ای کوهستانی ناحـــیه اصفهان امــروزی می گفته اند که احتمالا" مســـکن نیاکان بختیاری ها بوده است
ج ) : برطبق اقوال ونویسندگان متقدم ؛ بر حــسب ظاهــــر از دورترین آزمنه تاریخ دنیا این کوهستان پیوسته جایگاه نــزادی از انـــسان های جنگجوی واسرار آمیـــزبوده است که علـــیه اقتـــدار مادها و(دیگران) ستیزه گری کردهاند واســـکندر مقدونی در غایت خاوری وبعدها هم آنتیگونوس در مـــرزهای باختری با دزها وموانع نامنتــظره ودشمنی سخت این اقــوام کوهستانی مواجه شـــدند. با این همه زمانی که به بقایای شهـــر کهن ودیگر یاد بودهای عهد باستان در لرستان خاوری یا لرستان بزرگ ؛ در مناطق نظــیر پتک ؛ باغملک ( منـجنیق ) ؛ مال امیر ؛ تنـــــگ سولک؛ تشان و ونظایر آن نــظری بیفکنیم و به جاده عظیم وکوهســتانی بنگــریم ؛ به این نتیجه می رسیم که زمانی این قسمت از کـــره خاکی به درجه ای از تــــــمدن بســیار بالاتر از آنچه اکنون داداست ؛ دست یافته است ؛ اما تاریخ کما بـــیش در این موضوع مســکوت است یا آنچه می گویند نا کافی است و اطلاعات مــــفیدی به ما نمی دهـــد تا بدان وسیــله بتوانیم قــضاوت کنیم که این شـــهرها را چه کسانی بنیان گذاشته اند.
این قـــوم در چه دورانی به شکــوفایی رسیــده است ؟ اما دست کم اکنون می دانیم که بایستی در این سر زمین ؛ الیمائید باستان را بجــوییم ...)
16ـ پروفـــسور ((گریشـــمن))باستان شناس و معروف فرانســوی
روزنامه اطلاعات ؛ شنبه 28 فروردین ماه سال 1350شماره 13496 ؛ ص 8
(( در هریک از دره های مسجد سلیمان یک تخت(( دینی )) ساخته شــده بود وقلعهای نیز برای خان ورئیس طایفه بنا می گردید ؛ در کنار این قلــعه شهـــری کوچک برای زندگی مــردم ایجاد مشد وساکنان شهــر برای بقای حیات خــود وفرزندانشان در این شهــر به کشت وزرع می پرداختند ؛ و کار اصلی آنان نیز پرورش حیوانات بود وامــروز همان طــور که می بینیم ( بختیاریها ) به کار اجــداد خــود ادامه می دهــند ... ))
17 ـ سید محمد علی امام با استنباط از نوشته های استرا بون خوزستان را به چهار بخش تقسیم نمود
1ـ ســوسیان که مرکــز آن شوش وشامل جاـــگه خوزستان بوده تا کنار دریا
2 ـ خاک لرستان که با عیــلام منطبق است
3 ـ خاک کــوسیها که در شرق لــرستان وسواحل ســزار بوده
4 ـ خاک اُکـــسیها که بختیاری وکهگلویه کـــنونی باشد
18 ـ لرد کرزن یک قرن در باره منشا ء قومی لر ها نوشت (( این موضوع که لرها از چه قوم وطایفه ای بوده اند واز کجا آمداند ؛ از رازهای باز نشده تاریخ بوده است وخواهد بود .. . اکثریت نویسندگان بر این قول هستند که ایشانم از اصل وتبار آریایی وبنابر این ایرانی هستند وپیش از ورود تازیان وترک وتاتار در این سرزمین بوده اند . راولینسیون می نویسد زبان آنها از قارسی قدیم گرفته شده است که با پهلوی زبان ساسانی تجانس ؛ ولی از جهاتی با آن تفاوت دارد . حال که می توانیم به احتمال قوی قبول کنیم که ایشان از بازماندگان نسل ونژادی ممتازند ؛ پس احتیاجی به این گفتار نیست که بعضی از نویسندگان اصل آنها را از نژاد باکتریا ( بلخ ) پنداشته اند وهمین قدر کافی است که اعتراف کنیم آنها از نسل و نسب ایرانی هستند واز قرن ها پیش در نواحی کوهستانی خویش زیسته اند ( کرزن 1350.328 )
19 ـ بررسی های خصوصیات جسمانی لــرها به وسیله دانیلو ؛ ریپلی وهنری فیلــد نیز نشان داده است که لرها قومی ایرانی الاصل هستند . ودانیلو معتقد است که (( لرها خالصترین قبایل ایرانی می باشند ... )) ریپلی بر این باور است که (( نوع خالص فقط در دو ناحیه پیدا می شود ؛ یکی در میان مردم فارس واطراف تخت جمشید ودیگری در میان لــرها یا کوه نشینان مغــرب ( فیلد 1343 : 113 و139 )
20 ـ دو نظریه درباره وضعیت نژادی ایلامیان مطرح است ؛ نظریه اول مربوط به گریشمن است که معتقد است ایلامیان از نژاد ( آسیانی ) یعنی از مردمی هستند که نه هند و اروپایی بوده اند ونه سامـــی .
اما دیــو لافوا که مدت ها در شوش حفاری می کرده است ؛ چنین باور دارد که کشور ایلام ؛ محل سکونت دو نـــژاد یعنی سیا پوستان دشت و سفید پوستان نواحی کوهستان ( زاگرس میانی ) بوده است ( سایکـــس 1363 :65و44) سفید پوستان کوهستان اجداد لـــرها بودند ؛ اما سیا ه پوستان دشت بر خلاف سیا پوستان آفریقا ؛ همانند هندی ها ویا ساحل نشینان فارس دارای پوست تیره ای بودند .
21 ـ دکتر ســـکندر امان اللهـــی بهاروند ( استناد دانشگاه تهران ؛ جامعه شناس ؛ محقق ونویسنده دهها اثر وکتاب صدها مقاله علمی تاریخی ... )
پارس ها در هزاره اول پیش از میلاد به ایران وارد شدند . حال این پرسش مطرح است که سرنوشت اقوامی چون ایلامیان ( عیلامیان ) وکاستی ها ( لرستان فعلی ) که پیش از آمدن ایرانی ها ( پارس ها ) در مناطق لــر نشین زندگی می کرده اند , به کجا انجامیده است ورابطه آنها را با لـــرها چگونه می توان تعبیر کرد ؟ در پاسخ به این پرسش می توان گفت که ایلامیان ( عیلامیان ) و کاستی ها با گذشت زمان جذب اقوام ایرانی شدند ه اند , وبه تعبیری به تدریج زبان ؛ دین ؛ و فرهنگ پارس ها بجای زبان دین وفرهنگ آنها نشسته است . وبر این اساس , پس از استقرار پارسی ها ؛ سه گــروه یعنی ایلامیان ( عیلامیان ) و کاستی ها ؛ پارسها با فرهنگ های متفاوت در مناطق لــر نشین زندگی کرده اند . اما پس از غلبه پارسها سر انجام هویت عیلامیان وکاستی ها دگرگونی یافت وهر سه قوم با هویت واحدی یعنی پارسی ظاهر شدند . بنا بر این چنین بنظر می رسد که تا پیش از استقرار اسلام در ایران ؛ زبان پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) که از زبان پارسی باستان مشتق شده بود ؛ زبان اصلی بوده است . اما در قرون اولیه اسلامی تحولاتی صورت گرفت وسر انجام منجر به پیدایش هویت قومی جدیدی در بین شاخه ای از پارس ها گردید که بنام قوم لـــر معروف ومشهور گردید . یکی از مهمترین عوامل در پیدایش قومی لــرها همان انشعاب در در زبان پارسی میانه وپیدایش گویش تازه ای چون فارسی ؛ لــری ؛ ودیگــتر گویش ها بوده است و دیگر آنکه در همین زمان نام لــر بر ساکنان زاگرس میانی گذاشته می شود . از آن گذشته ؛ پذیرفتن اسلام نیز در شکل گیری هویت تازه کاملا" موثر بوده است زیرا رکن اساسی فرهنگ مردم این سامان را تشکیل داده است . بنا بر این مردمی که امروز به عنوان لــر شناخته می شوند ؛ از سه گروه یعنی ایلامی ها وکاسی ها وپارسها پدید آمده اند . ؛ اما مهمترین عوامل موثر در هویت قومی لــرها همانا زبان ؛ فرهنگ ؛ آداب ورسوم ؛ لباس و احساس همبستگی قومی و دینی است.
22 ـ رالـــسین ( راو یلســــون) زبان شناس
زبان بختیاری زبان فــرس قدیم است که ریشه در زبان پهـــلوی در زمان ساسانیان بوده است . همـــین قدر باید دانست که
که بختـــیاریها از آرین های قدیم می باشنـــد و چند قرن در همـــین کوهها زندگی کرده اند .
23 ـ نخستین ذکری که از ایران دودمان هخامنشی این بخش از ایران در سال نا مه آشوری آمده است در تاریخ 640 پیش از میلاد است . زمانی که لشکریان پیروزمند آشور بانیپال شوش تختگاه پادشاهی عیلام را گرفتند وسپس مرکــز مهم دینی ایشان دوراونتاش ( چغازنبیل ) را در آن ســــوی دید یده ( آبدیز) به تـــصرف در آوردند وتا ناحیه پرثروت وشـــهر هیدالو ( شوشـــتر ) در پای چهار راه زاگرس که تا شوش چندان دور نیست راندند . در این محل شاهزاده کورش اول ( پدر بزرگ کورش بزگ ) به نزد فرمانده آشوریان رفت وپسرش اروکـــو را به گروگان داد وبدین گونه فرمانروایی پادشاه آشور را بر خویشتن پذیرفت . بعید نمی نماید که اقامتگاه این کورش مسجـــد سلیمان بوده است که تا شوشتر بیش از 60 کیلومتر فاصله ندارد . آنشان مذکور در کتیبه معروف کورش بزرگ که خود را پادشاه آنجا می نامد ودر همین حدود باشد . ( ماخذ یادشتهای پرفســور گیریشمن بنقل از صفحه 23 تاریخ مسجد سلیمان )
24 ـ احمد اقتداری استاد دانشگاه در کتاب خوزستان ؛ کهگیلویه وممسنی در مبحث کهگیلویه می گوید در کمتر کــوه ودره ای نرفته ام که آثار ساسانی را نیافته باشم . ( کهگیلویه جزئی از بختیاری محسوب می گردید )
25 ـ ایذه مالمیر پایتخت اتابکان لر بزگ قبل از اسلام معمور بوده , پادشاهان ایاپیر در کهن ترین روزگاران فرمانروایان لرستان جلگه کارون را زیر نفوذ وتسلط حکومتی داشتند . آثار باستانی مال امیر مربوط به تمدن عیلامی می باشد و سنگفرشها وآبادییهای که به اتابکان لـــر نسبت داده شده است مربوط به هخامنشیان , مقدونیان ؛ سلوکیان ؛ اشکانیان ؛ وبخصوص ساسانیان می باشد که راههای وبناهای احداث شـــده ساسانی از جمله راه خوزستان به اصفهان از محور تنــگ ســروک در منطقه بهمئی کهگیلویه در مجاورت بهبهان بجا مانده که پیوسته مورد بازدید اکــــثر محققان قرار میگیرد . با توجه به انتاب این آثار به پادشاهان اتابکان لـــر بزرگ محققین اظهار می نمایند که این آثار از زمان ساسانیان احداث شـــده ؛ لیکن در زمان اتابکان مرمت وبازسازی شده اند . ( کرم الله رضایی سیر تحولات تقسیمات کشوری )
26 ـ بعد از اسلام ودر قرن اولیه هجری در چنگهای که بین ایرانیان واعراب به وقوع پیوست لـــرها مانند سایر طوائف فارس وخوزستان علیه اعراب وارد نبرد شدند وهمبستگی خود را با ســـلسله های ایرانی مانند صفاریان ؛ آل بویه ؛ کاکویه ؛ حسنویه ؛ که در خوزستان ؛ اصفهان شـــیراز وهمدان حکومت می کردند مســـتحکم نمودند .
خلفای اعراب درصدد بودند که امور لرستان را شخصا" زیر نظر داشته باشند . وسلسله های ایرانی هریک بنوعی سلطه واقتدار خود را بر منطقه لرستان گسترش دادند در سال 323 هــجری سپاهیان آل بویه از شوش وشاپور خواست ( خرم آباد فعلی ) عبور.کرده ودر ایـــذه سکه ضرب نمودند وعملا" بر حــوزه لرستان وبختیاری اســـتیلاء داشتند . در سال 400 هجری حـــسنویه که پایتخت آنها در سرماج جنوب بیستـــون بود خرم آباد را محاصره نمودند وعملا" حـــوزه لرستان را جزء قلمـــرو حکومتی خود ساختند .
در سال 434 هجری گرشاسب کاکویـــه بر لرستان مســـلط وخرم آباد را تحت کنترل داشت و وقتی ترکان سلجوقی این شهـــر را محاصــره نمودند در برابر آنها شــجاعانه جنگـــیدند .
تاریخ گزیده حمدا000 مستوفی حکایت از آن دارد که حکمرانان شول بر نیمی از لرستان حکمرانئی داشتند وقسمت دیگر که شاید منظـــور کهگیلویه باشد پیشوائی داشته بنام سیف الدین ماکان که اســـلاف وگذشتگان او حتی تا دوران ساسانیان در این منطقه صاحب اعتبار ونفوذ بودند .
خانواده ماکان جـــز طایـــفه روز بهانی بوده که تاریخ گـــزیده آن طایفه را جـــز طوایف لــــر ذکــر نموده است
27 ـ باستان شناسی پیش از تاریخ منطقه ای بختیاری ظهــور شــیوه زندگی در ارتفاعات ( الـــن زاگارل 1970)
بیشتر کارهای که در کوهستان بختیاری انجام دادم به تنهایی بود . کمک وحمایت مسئولان محلی , مردم مهمان نواز بختیاری وصبر وحوصله آنهایی که به فارسی دستو پا شکسته ی من گوش می دادند قادر به انجام این کارها نبودم . در این راه مردم محلی کمکم می کردند ؛ پیشنهادهایی می دادند ؛ از یافته هایی که از محوطه نمونه برداری کرده بودم می پرسیدند می خواستند در باره سفال هایی پیش از تاریخ وتاریخی بیشتر بدانند ؛ برای من تمام اینها مجموعه شگفت از خاطرات وتجربیات شد چه روستا ها وچه در چادر های عشایری , مردم بختیاری رفتاری بی نهایت دوستانه با من داشتند . از همان زمان بود که به مردم ایران ومردمش عمیقا" علاقه پیدا کردم .
در کوهستانهای بختیاری محوطه های باستانی ومواد فرهنگی بسیار زیادی وجود دارد .
مهمان نوازی گــرم وصمیمانه ی این مردمان به من آموخت که باستان شناسی فقط سفـــال نیست . امیدوارم آنها این کتاب را که در مورد پیشینه وتاریخ شان است ؛ هر چند ناچــیز ؛ بعنوان قدردانی از من بپذیرند .الن زاگارل
28 ـ
ســـر آنولــد ویلســـون
نشریه انجمن اسیای مــرکزی ژوئیه 1926
بختیاری ها با استناد به یک روایت افسانه ای معتقد ند که از بازماندگان مردمانی هستند که از زمان ضحاک پسر مـــرداس باقی ماند ه اند . ضحاک همان کسی است که مردم ایران را وادار به شورش علیه جمشـــید چهارمین پادشاه پیشدادیان کرده است ضحاک در اغاز مانند پدرش مردی عاقل وپرهز کار بود ولی سرانجام در اثر اغوای شیطان بصورت فرشته ای بروی نازل شد واز او خواست تا اجازه دهد شانه هایش را ببوسد . ضحاک نیز با این پیشنهاد چابلوسانه موافقت کرد پس از انکه شیطان دوکتف ضحاک را بوسید دو مار ســـیاه بروی هر دو شانه اش پدیدار شد وهیچ درمانی برای دفع مارها موثر واقع نشد وهر موقع مارها را قطع می کردند ؛ دوباره دو مار دیگـــر بر جای آنها جوانه می زد تا اینکه شیطان دوباره بر ضحاک وارد شد وبه او توصیـــه کرد برای معالجه ودفع مارها بایستی هر روز دو جوان را سر بریده تا غذای مارها ی روی شانه اش باشد
به دستور ضحاک هــر روز دوئ جوان را سر می بریدند تا غذایی برای مارهای روی شانه هایش تدارک ببینند . بعد از مدتی پیشخدمتان ضـــحاک به اتفاق زن وبچه هایشان نـــیز به جوان فراری پیــوستند واینان خــود را بخـــت یار ( بختــــیاری ) یعنـــی خوشبخت نامیدند .
در بختیاری آداب ورسومی دیده می شود که احتمالا" مربوط به دوران فبل از اسلام است
ــــ شاعرو دانشمند فرزانه و ادیب سرشناس ایران زمین ؛ پزمان بختیاری در مقاله تحت عنوان بختیاری در گذشته دور
با تحلیلی وسیع ونگاهی جامع به وقایع تاریخی در دوران هخامنسیان با استناد به کتاب ارزشمند تاریخ ایران به قلم مشیر الدوله که خود یکی از عالمان تاریخی در عصر خود بشمار می امد توانست با کنار گذاشتن داشته ها و استناددات تاریخی و وقایع موجود درکتاب مزبور به تکته ظریف تاریخی در مورد بختیاری ها پی ببرد که بسیار یافته های ایشان ارزشمند ودر خور تمجید است چه بسا پاسخ گویی خیلی از مبهمات و مجهولات تاریخی بختیاری را بشمار می اید .
زنده یاد پزمان می نویسد
هنگامی که سرگرم تهیه فرهنگ وترتیب دستــور برای گویش بختیاری بودم , دریافتم که پیوستگی ان لهجه با زبان پهلوی و اندکی هم با لسان پارسی باستان خیلی عمیق تر از گویش های دیگر ایران زمین است . از این دو مطمئن شدم که بختیارایان یکی از کهنسال ترین اقوام اریایی هستند که توانسته اند قرن ها در پناه جبال سر به فلک کشیده و پوشیده از جنگل های انبوه زاگرس استقلال گونه ای داشته و خود را تعرض جهانگیران بویژه بیگانگان حفظ کنند . بهمین علت زبانشان تا حدی خالص , نژاد شان تقریبا" سالم و سنن و عادتشان تحقیقا" محفوظ ؛ حتی اشعارشان کاملا" برقرار مانده ؛ تابع افاعیل عروضی عرب نشده است پس باید اثر وجودی ان در حوادث گوناگون و تسلسل تاریخ ایران خاصه قبل از اسلام در جایی ثبت شده باشد و یگانه وسیله ممکن بود رهنما و یارگیر نگارنده در ان پزوهش شود نام بختیاری و رابطه معنوی ان باختــــر بوده است . اما بختیاری کجا و باختر کجا چندی بعد بر ان شدم که نمایش منظومی از جوانمردی کورش بزرگ بپردازم ؛ و بهترین موضوع ان بمنظور ( قصه ) پانته آ بود گزنفون نوشته است (( موفعی که کورش به یاری کیا کسار پادشاه ماد بر خاست و لشگریان آشور را مغلوب ساخت ؛ غنایمی بدست امد از جمله زنی زیبا از مردم شوش بود ؛ که شوهرش ابر داش از طرف پادشاه آشور مامور عقد اتحاد با شهریار باختر شد و به ان دیار رفته بود )) این داستان موجب حیرت شد که دولت باختر از دورترین مرزهای شمال شرقی فلات ایران چه کمکی می توانست به پادشاه آشور در شمال بین النهرین برساند در همان ایام بدون انکه قصد کاوشی در میان باشد در صفحه 260 تاریخ گران ارج ایران باستان خواندم که در اوان پادشاهی کیا کسار فرمانروایی آشور که بر سوریه استیلاء یافته بود پادشاه اعراب را باجگذار و گرگان را مطیع کرده بود ؛ با باختر می جنگید , شادروان مشیر الدوله مولف بلند همت تاریخ ایران باستان در حاشه همان صفحه مرقوم نمدند ( استعمال کلمه باختر در اینجا باعث حیرت است . بعضی تصور کرده اند که باختر ( گزنفون ) ولایتی بود ه که در قرون بعد بختیاری ها اشغال کرداند . نگارنده با اعتمادی که به نوشته مولف محترم داشتم در صحت ان تعرض وتردیدی ننمودم , بلکه متوجه شدم که شاید مدارک بیشتری در تاریخ ایران باستان وجود داشته باشد که موضوع را روشن تر سازد . بلاخره توانستم در ان تاریخ به مطالبی برخورم که نشان می دهد بختیاریان از قدیمیترین دوره های تاریخی و پیش از ان همواره ساکن بختیار بوده اند و نام خود را از ان مکان گرفته اند و چنانکه می دانیم باختر در اصل به معنی مغرب است و اینان هم در مغرب بوده اند . اکنون شواهدی که موید این گفته است از نظر خوانند گان عزیز می گذرد .
1 ـ کورش ؛ کبریاس را خواست و گفت باید تدبیری کنیم تا قلعه ای که آشوری ها برای حفاظت از باختری ها و گاو دوسی ها ( طبق گفتار مورخان , کادوسی ها قبیله ای کوهستانی و شجاع بودند که در نواحی کردستان سکونت داشته اند و در حال حاضر یکی از تیره های اسیوند بختیاری موسوم به گادوش است ) ساخته اندبدست ما افتد ( صفحه 332 تاریخ باستان ) در صفحه بعد می نویسد که بپیشنهاد رئیس باختریان مجلس برای تهیه سپاه تشکیل شد و توجه فرمایید از ناحیه باختر واقع در شمال افغانستان چه خطری برای برای اشور در مغرب باید به کشور اشور و بابل باشد تا موجب اضطراب انها شود .
2 ـ مهرداد که بیدکار خود بود راه خود را از باختر به بابل صاف کرد ( صفحه 2229ایران باستان )
3 ـ مهرداد پس از باختر , ماد را محاصره نمود ( صفحه 2225 ) تاریخ ایران باستان ــ آیا این مطلب نشان نمی دهد که باختر همسایه بابل و ماد بوده است و آیا مهرداد برای انکه راه باختر را صاف کند , نبایستی با شاهان و طوایف بین راه زدو خورد کند یا لاقل با انان کنار بیاید .
4 ـ کورش پس از فتح همدان به جنگ پادشاه لیدیه رفت اما کنز یاس گوید به طف باختر راند ولی اینان چون دانستند که کورش داماد آستیاک پادشاه ماد است . تسلیم شدند گویی کورش عقل خود را از دست داده بود که یکباره از وسط های راه همئان به لیدیه سر اسب را برگرداند به طف باختر روانه شود مگر باختری های شمال افغانستان چه اهمیتی داشتند که کورش سرکوبی انها را مقدم بر فتح لیدیه سازد . معهذا موضوع صحیح است و کورش چنین کرد منتهی باختر با همدان فاصله زیادی نداشت و کورش که کار بزرگی در پیش گرفته بود بایستی از پشت سر خود فارغبال و آسوده خاطر باشد .
5 ـ پس از تسخیر بابل سلوکو س به باختر راند و ان را تصرف کرد ( صفحه 20 56 تاریخ ایران باستان ) یعنی میان بابل و باختر فاصله زیادی و جود نداشت .
6 ـ مادی ها ؛ بابلی ها ؛ پارسی ها ؛ و اعراب بر پادشاه عصیان ورزیدند و نزدیک بود شکست قطعی بخورند که از باختر سپاهی نیرومند به کمک آنان رسید ( صفحه 210 ایران باستان )
7 ـ سلوکوس مدتی مدید جنگ کرد و پس از تسخیر بابل تا باختر راند ( 2056 تاریخ باستان )
8 ـ سلوکوس به تسخیر ماد و پارس پرداخت و بعد باختر را تصرف کرد ( صفحه 2095 تاریخ باستان )
9 ـ از اواخر قرن دوم میلادی مذهب مسیح در ماد و پارس و باختر سرایت کرد ( صفحه 269 تاریخ باستان )
از مجموعه مطالب فوق این نتیجه گرفته می شود که باختر و بابل و همچنین باختر و پارس همسایه بوده اند .
و همچنین ماد و پارس و باختر در قبول مذهب مسیح یک جا نامبرده می شود و نمی شود که یکی از انها در منتهی الیه مرز شمالی ایران جایی داشته باشد و تسخیر ماد و پارس و باختر پشت سر هم و بدون انقطاع اتفاق افتاده است و سلو کوس نمی شود پس از تسخیر ماد و پارس بدون و جود سرزمینهای دیگری به باختر ( شمال افغانستان ) قدم گذاشته باشد . بنا به توضیح های بالا معلوم شد که باختر بعنی سرزمین بختیاریان تمروز جایی بوده است بین عراق عرب همدان وپارس و این همان منطقه ای که اکنون جایگاه ایلهای بختیاری است و نام ان طوایف قطعا" باختری بوده که با پس وپیش شدن حروف مبدل به بختیاری گ شته است . بنا براین بختیاریان کهن ترین روزهای تاریخ در محل کنونی ساکن بوده و مانند همیشه مطیع و مدافع حکومت مرکزی بوده اند , اینکه طبق رسوم قدیم از خود پادشاهانی هم داشته اند . حسین پژمان بختیاری
در ارتباط با شرح فوق الذکر که از تلاشهای زنده یاد پژمان بختیاری عنوان شده در تکمیل یافته های ایشان هردوت پدر تاریخ جهان نیز بر همین مطلب اذعان دارند وایشان نیز بختیاری ها را از بازماندگان باختری ها می داند و دانشمند بزرگ ایرانی جناب دکتر ایرج افشار در کتاب سیمای گردشگری استان نیز بر مطلب مزبور صحه گذاشته است
ونکته ای که در تاریخ ایران باستان در صفحه 43 بچشم می خورد نگاه تاریخی مشیرالدوله به حالات مردم بختیاری بوده است ایشان می نویسد در هنگامی که ماسیس تیوس سردار نامی ایران در چنگ پلاته کشته می شود به یکباره تمام قشون ایران سیاه پوش می شود وعلامت عزا چنین بود که سپاهیان موهای سر و صورت و یالهای اسبها را بریدند و مراسم های بزرگی در ارتباط با مرگ ماسیس تیوس برگزار نمودند
اما نکته که توجه نگارنده را بخود جلب نموده ارتباط بریدن یالهای اسبها و سیاه پوش شدن سپاه ایران در قیاس با عزاداری بختیاری ها وبریدن یالهای اسبها و دیگر رسوماتی که عینا" در تاریخ باستان مرقوم شده همگی می توان اذعان نمود که در بین اقوام ایرانی و حتی اقوامی که از ایران جدا شدند این رسم و رسومات جاری نبوده الا در بین بختیاری ها که نشان از چنین ارتباط موضوع از نگاه دیرینه شناسی است که براحتی یافته های زنده یاد پژمان بختیاری را اعتبارمی بخشید ودر تکمیل نوشته های ایشان کمک می کند .
ـــ در هنگام جنگ افراسیاب و یونانیان , بحث آریان سرداری رئیس خود بنام سونس در جنگ با اسکندر به کمک افراسیاب و دارا شرکت داشتند .. افراد این طوایف در جنگ های اسکندر دارای کلاه نمـــــد و حربه کوتا بودند ( صفحه 27 کتاب بختیاری در گذر گاه دزمان ــ انتشارات سیاست )
ـ نیروهای فعلی ایران را بختیاریهای شکست ناپذیر تشکیل می دهند اینان دوستان صدیق مشروطیت بوده وخواهند بود . اینان مدافعین ایران ؛ آزاد و مستقل ودشمنان مهیب وآشتی ناپذیر استبداد هستند . ( یکی از روزنامه های دوران مشروطیت )
ــ پا ئو لویچ نویسنده محقق روسی
این بختیاری ها چه کسانی هستند : اینطــور مبارزه قطعی در راه مشروطیت ایران ودفاع از ایران در حمله تمام ودشمنان داخلی وخارجی ناشی از کجاست .
اگر چه بیان تمام مطالب ونقطه نظرات محقققین در حوصله این متن نمی گنجـــد ؛ لذا بخشی از موارد عنوان شده مورد وثوق جامعه تاریخی است برای تحقیق علاقمندان به فرهنگ یکی از اقوام خالصه ایرانی می باشد اما حقیقت تاریخ بختیاری کجاست ؟
اگر در ماهیت وجودی قوم دقت کنیم وتعریفی از قوم داشته باشیم قوم ؛ 124 بار در قران تکرار شده است واز این جهت مردم هر اجتماعی که شاخصه ووجوه مشترک فرهنگی را دارا بوده اند تعبیر می گیرد واز میان امثال و داستانهای مردم وگذشته گان که قران از آنها نام می برد ومورد خطاب خداوند قرار می گیرند چون قوم موسی وقوم لوط ویا قوم سبا واقوامی که نام برده شدند بــر می خوریم که نشان از یک گروه اجتماعی خاصی را دارا بوده که هویت مشخصی را دارند
که بنام حقیقت آن قوم معرفی می گردد . مانند قوم نوح که با هویت ناسپاسی خداوند معروف وبه عذاب الهی دچار شدند . واقوام متعدد دیگری که به انحاء مختلف زندگی کرده وتاریخی برای خود ساخته اند که بنام حقیقت ان قوم معروف ومشهور می گردد . وفرهنگ وقوم بختیاری یک حقیقت زنده است که اصالت خودش را از آیه شریفه ( یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعــوبا" وقبا ئل لتعارفوا ـ ای مردم ما شما را از مردی وزنی بیآ فریدیم وگرو گرو وقبیله قبیله تان کردیم تا یکدیگر را باز شناسید آیه 13/ حجرات ) کسب نموده . همانگونه که در این ایه شریفه نخست به وجه اشتراک همه انسانها ؛ که پدید آمدنشان از یک مرد وزن است ؛ اشاره می شود وسپس از یکی از جهات اختلافشان ؛ که ناشی از تعلق وانتساب انان به شعوب وقبائل مختلف است ؛ تاکید می شود فایده این جهت اختلاف این است که آدمیان یکدیگر را باز شناسند وارتباطات ومناسباتی که محتاج وموقوف به این باز شناسی است امکان پذیر می گردد . واز سیاق آیه می توان استفاده کرد که این تفاوت نیز ؛ مانند رنگها وزبانها وگویشها ؛ در متن نظام خلقت ودستگاه افرینش ملحوظ است یعنی حکمت وعنایت خداوند متعال به ان تعلق گرفته است وطبعا" منافاتی با استکمال انسانها ندارد ؛ بلکه زمینه ساز پیدایش جامعه واقوام متعدد در جهان هستی است یا بقول جناب اقای مراد مرجانیان تفاوت اقوام ؛ یکی دیگری از رازهای کائنات وزیبائی خداوند را رقم می زند . دفاع مشروع از آن دفاع از زیبایی خالق ان است . قوم بختیاری منبع فیض و حقیقتی است که رازهای آن همچنان در دل خاک و در زبان و فرهنگ ان شکافته ومتبلورخواهد شد وگاها" این حقیقت زنده در ساخت مجسمه بزرگ درشمی یا گاهی این حقیقت زنده در مبارزه با صلیبیون در فتح بیت المقدس نمود پیدا می کند ( در سال 550 هجری لرها سراسر منطقه شام را فراگرفته بودند و واز قدرت لرها صلاح الدین ایونی را به وحشت انداخت ومجبور به قلع وقمع انان شد مسالک البمصار فی ممالک الابصار ) و با گاهی هم در مبازه با دولت عثمانی وسرداری چون میر جهانگیر خان در سپاه صفوی ویا شهادت دوهزار بختیاری در جنگ با افاغنه و رشادت سرداری چون قاسم خان بختیاری ( قاسم خان در هنگام حمله به سپاه افاغنه در فتح اصفهان منتظر سپاه کهگیلویه می شود اما انها نیامدند مجبور به حمله می شود نامبرده در این چنگ با ازدست دادن دوهزار سوار شکست سختی می خورد ) ویا گاهی در فتح قلعه قندهار. ( آه صیدال شهماروند با گذشت چند سال از ناموفقی نادر شاه درفتح قلعه قندهار ؛ سپاه بختیاری به تنهای موفق به شکست افاغنه می شوند ) ویا گاها " در شمشیر سردار اسعد بختیاری فاتح مشروطیت مـــرید بزرگ ؛ ایه لله نوربخش دهکردی ؛ ( با حکم علمای بزرگ نجف ومراجع تقلید وحکم ایه الله نوربخش دهکردی سپاه بختیاری عازم اعاده مشروطیت می شود وسردار اسعد بر شمشیری که با خودش آورده بود مرگ بر قاجاریه راکنده بود ) ویا قیام بزرگ علیمردان در مقابل حکومت پهلوی ( علیمردان خان بختیاری با پرچم لا اله الالله علیه رضا ه شاه خروج می کند ) ویا این حقیقت در لسان ایه الله ملای بختیاری بروز می کند ( عالم تشیع جهان اسلام مــــدرس اخلاق اسلامی در حـــوزه های علمیه می باشد) ویا بـــــعضا" این حقیقت در یک واژه ویا در یک ضرب المثل متجلی وعالمگیر می شود ( وازه جهانی ای مجالت بخیر...) ویا وبعضا" این حقیقت در صدای ساز ویا کرنا ویا در یک تابلوی نقاشی ویا یک عکس از کوچ عشایر ویا در صدای بیاد ماندنی زنده یاد مسعود بختیاری ویا فرستادن مادری تنها فرزندش را به جبهه و یا تیپ قمر بنی هاشم(ع)یا خط شکن نبرد های جنگ تحمیلی و یا گاها" این حقیقت در شعـــر خــدائیه داراب افسر بختیاری ( ایکه روزی همه خلق ز انبار تونه ای همه آسمــــونها وزمین کـــرده کــردار تونه ... بیان حقیقت با گـــــویش بختیاری واقــــرار بر وحدانیت خـــــداوند وایه شریفه( وتـــجعلون رزقکم انکم تکذبون ـ روزی شما را ما قـــرار دادیم شما تکذیب می کنید .ـ ایه 82 سوره واقعه ). ویا گاهی در اشعار مـــلا کرانی یا پزمان بختیاری ویا قیـــــصر امین پور ( قافله بار ایکنه دلم وباسون ..... یا اشعار انقلاب ومقاومت ) متبلور می شود ویا حقیقت بزرگی چون تشیع را با بال فرخ گردن نهاده . صرفا در این قوم یکدست تشیع ومذهب تــــشیع ابتداء در منطقه بختیاری استقرار وسپس در ایران گسترش می یابد . ودر میان دیگر اقوام ایـــرانی چنین نبود ونیست باید پی به حقیـقت بختیاری برد ... کوهستان های مشرق خوزستان مرکز مقاومت علیه حکومت عباسی بوده است یعقوب لیث صفاری خوزستان را کا نون آذادیخواهان ایران تبدیل می کند و زیبا تر ازهمه این مطالب ؛ امام کبیر که خود حقیقت جاودان است متعلق ومحیط بر همه زمانها است واینده نگری (ره) بر کسی پوشیده نیست می فرمایید(( من شما بختیاری ها را می شناسم پدران شما به این مملکت خدمتها کرده مدافع ایران واسلام باشید )) در حقیقت اعتماد ایشان به فرزندی از این قوم در جنگ تحمیلی نکته های ظریف تاریخی ایست یا چه حقیفتی است که بختیاری ها حتی یک تیر به سوی نظام نشانه نرفت اگر چه اقوام ایرانی دیگر چون قشفایی ها ( یکی از اقدامات سپاه پاسداران در سرکوبی قیام قشقایی ها) اکراد ( تــروردرگیری قومی و...واعراب( بمب گذاریها ...اقدا مات دیگر سپاه پلسداران حضور سپاه پاسداران در دفع غائله گنبد وترکمن صحرا در اسفند ماه 1357 ـ جلوگیری از سقوط شهرهای سنندج ؛ پاوه ؛ ونقده توسط ضد انقلاب در سال 1358 ـ پاکسازی وازاد سازی کلیه شهرهای کردستان واز آذربایجان غربی از ضذ انقلاب ـ بر قراری امنیت در مرزها وکنترل محورهای مواصلاتی شمالغرب و برقرار کردن امنیت در این منطقه واز بین بردن زمینه های فعالیت ضد انقلاب همانند ازبین بردن زمینه های رشد وفعالیت ضد انقلاب در کردستان عراق ــ مقابله با غائله سیستان وبلوچستان وجلوگیری از سقوط شهــر زاهدان در نیمه اول سال 1358 ــ خنثی سازی فتنه گروهک خلق مسلمانان در تبـــریز ؛ـــ رفع فتنـــه خوانین قشـــقایی در استان فارس ـــ مقابله با بحران شهر های خرمشهر وابادان ورفع فتنـــه خلق عرب در سال 58 ـــــ خنثی سازی وانهدام گروهک فرقان ودستگیری عناصر حذب توده وخنثی سازی فتنه کمونیست ها در شمال کشور در سال 61 ـــ مقابله با اشرار وقاچاقچیان مواد مخدر در جنوب شرق و وادار کردن برخی از فبایل شورشی ــ ... اقوام وقبایل ایرانی بجــز قوم بختیاری ؛ ( ماهنامه فارسیان نیمه اول مهرماه 86) مشکلاتی برای نظام بوجود آوردند . اینها بخشی از حقیقت بختیاری به نظام واحساس تعلق وتعهد آنها به کشــوروانسیاب ان به ایران وفرهنگ بومی ایران است . آری حقیقت ومبنای استتناد صحیح تاریخی اینجاست . ونه از بیان و زبان جهانگردان متمطع انگلیسی ویا کشورهای اروپای ویا نویسندگان یهودی تبار آمریکایی که ؛برای اعقاب قوم بختیاری تاریخ بسازد تا همچنان مستند نویسندگان سیمای گردشگری وجهانگردی استان چهارمحال وبختیاری باشداگر انصاف ودرایت منهای تعصبات وعدالت نوشتاری بر تهیه نشریه جهانگردی حاکم بود قاعدتا" و برای معرفی این قوم از منابع دست اول ونظرات وزحمات تاریخ نگاران ایرانی که خود بیانگزاران دانشگاهای امریکایی واروپای در زمینه ادب وتاریخ هستند استفاده می شد . ایا نوشته های نویسندگان مزبور دارای اوصاف عدالت تاریخی ویا ســوئ نیت مغرضانه در این نشریه بچشم نمی خورد . وقتی نشریه ایرانگردی وجهان گردی در کتاب رسمی دولت عــــنصر بختیاری ها را ( یهود ؛ عرب , مغول )معرفی می کند وبشکل بسیار گستردهای نشریه مزبور منتشر وتـــــوزیع شد عناصر یاد شده بجز قتل وغارت ونابودی وویرانی برای توسعه فرهنگ وخدمات ارزنده به بشریت چــــیزی ارائه ندادند. وارث چنین اقوامی افتخار نیست و بقول یکی از صاحب نظران واساتید قلــــم بختیاری ما می توانیم به ملتهای مزبور کمک کنیم اما نمی توانیم هـــــویت خود را به آنها بدهیم . واین توهینی اشکار است .
واین حقیر توانای دفاع از یک حقیققت زنده را ندارم واز منبع فیض این حقیقت روشن ؛ بهره ای چندان نجسته تا بتوانم بیانگر حقایق زنــــده ان باشم اگر چه به زعم خود بخش اندکی از این منبع فیض را در پاسخ برخی نویسندگان بیان نموده ام وچه بسا اگر مـــــجالی برای خودنمایی عزیزان دیگری باشد اما این حــــقیر از باب تکلیف وارد مقوله ای بزرگ شده ام .
مطلب دیـــگر بیان شده در روزنامه ایـــــران برگرفته از نشریه سیمای میراث فرهنگی وجهانگردی وگــــــردشگری استان (( با ورود بختیاری ها در زمان فضلـــویه منطقه چهارمــحال ؛ بختیاری شد ))
مــی بایستی عنوان نمود اولا" بختیاری از قـــرن هشتم وارد مکتـــوبات تاریخی نشـــده بلکه عناوین باختری از بــــدو ورود تاریخ ؛ موســـوم به بختیاری بــوده ودر مــورد وجـــه تسمیه بختیاری کلام مـــشهور هــــــردوستی بیانگـــرواقعیت تاریخی این قوم است که اعقاب بختیاری ها را منتسب به باخـــــتری از بازماندگان کشـــتی حضرت نوح (ع) می دانـــد ؛ وقتی که کشتی حـــضرت نوح در کوهای آرارات فعلی بـــر زمین نشست گـــروهی از انان به منطقه فعلی بختیاری وارد شدند وچون بخت را با خود یار دیدند سکـــنی گزیدند وچون از باختر امدند بختیاری محسوب شدند . ( نشــــــریه سابق ایــــرانگردی وجهانگردی بقلم دکتر ایرج افشار).
اما قبل از انکه بختیاری بعنوان یک قوم مقتــدر وارد صحنه های قدرت وسیاسیت شناخته شود بعنوان یکی از اقوام لــر بزرگ محسوب می شـــود که می بایستی ابتداء وجـــه تسمـــیه قوم لر را در نوشته های مورخین وجغرافی نگاران قرن چهارم هجری بصورت اللــریه ؛ لاریـــه ؛ بلاد الـــــر ؛ ولـــــــوریه ؛ ضبط شده است ( التنبیه والشرف ص 85 وصـــوره الارض ص 114 وتقـــویم البلـــدان ص 356 ) جستجـــو ومورد توجه قرار دادوسپس وارد ماهیت قومی بختیاری شـــد همچنانکه اقوام منشعب شده از قوم لـــر در استانهای لرستان ؛ ایــلام وبخشهای از استان اصفهان ؛ همدان ؛ مــرکزی ؛ بعنوان لــــر کوچک و استانهای چهارمحال و بختیاری و کهگیلــویه وبویر احمد ؛ وبخشهای از استان خوزستان ؛ بوشهر وفارس وبعنوان لـــر بزرگ محسوب می گردند.
ادامه دارد ـ فرشاد جهانبخشی