ایل بختیاری به خدا نزدیک است
در هنگامه کوچ عشایر؛ عبور همسفران باد از تنگه های پرپیچ و خم کوهساران ؛ سخت و ناهمواربود خداوند در رحمتش را با بارش باران به طبیعیت آغاز کرد باد بر درختان بلوط شلاق می زد و صدای زوزه سگان با باد همخوانی می کرد ؛ چراغ خداوند آنطرف دنیا با ما غریبه بود ستارگان در لابلای ابرها گم شده بودند ؛ سوز سرما بود و ایل استوار وارگه به وارگه را طی می کرد ؛لشکر باران امان نمی داد روبروی ایل کوهای بزیمنی خود نمایی می کرد صدای ترکش تگرگ خواب را بر خاک می ربود ؛رعد و برق آنقدرمهیب بود که گویا آسمان ترک برداشته ؛ جویباران چون ماری هفت خط در لابلای کوهها به دامن دشت سرازیر بودند و ما هرچه گام به گام بر می داشتیم کوه بزیمنی قامتش نمی شکست ؛ طاقتمان به سر رسید ؛ اما محکوم بودیم به استقامت و صبر؛اما خدا در همه لحضات عبور همراهمان بود؛ طبیعت به ما می آموخت باهم بودن را تجربه کنیم تا قامت بر افراشیم ؛ بر بلندی ؛ درس ایستادگی و غیرت و تعلق و مهربانی و بخشش ؛ ذات ایل بود و مهربانی را سفید آموختیم؛ تا سفیدی روز بر بلندای بالاترین کوه در انتظار مهربانی ما بود و بر زخمهای پای ما بوسه زد وما نزدیک و نزدیک به خدا بودیم و دستمان به ابرها می رسید و باران را همچنان هیجار کردیم دو رکعت نمازجاری تر و لطیف تر از زندگیمان بود و من آنجا دو خط انشاء نوشتم
(( بسم الله الرحمن الرحیم )) بنام خداوند بخشنده و مهربان ؛ ایل من بختیاری چون بخشنده و مهربان است پس به خدا نزدیک است چون بخشندگی و مهربانی ذات ایل من است پس به خدا نزدیک است .
پایان نمره ....