معرفي استان چهارمحال و بختياري (1) معرفي هفت و چهارلنگ بختياري
بنام خدا
بَختیاری نام یکی از قومهای بزرگ لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. لر کوچک نیز نقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند.
در روزگار صفوی نام بختیاری از واژهٔ بختیاروند که یکی از طایفههای مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد. با این حال منابع تاریخی در اوایل سدهی هشتم نام بختیاری را متذکر شدهاند.[۱]
بختیاریها در طول تاریخ منطقه همواره حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی موثری داشتهاند، بهویژه حضور ایشان در انقلاب مشروطه بسیار برجستگی دارد. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاریها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری است که در کتاب تاریخ بختیاری به شمهای از گذشته بختیاریها و سایر لرها اشاره کرده است . از نظریاتی که درباره نام بختیاری وجود دارد ایناست که بختیاریها همان باختری ها یا ساکنانِ زاگرسِ باختری هستند. بختیاریها دودمان اتابکان لر (هزار اسفیان) را تشکیل دادند که مرکز آن ایذه بود.
زیستگاه
بختیاریها در استانهای چهارمحال و بختیاری شامل محلهای لار که از سورشجان(سروشگان) شروع و تا سودِجان ادامه دارد ومتعلق به طوایف بهداروند و مُنجِزی باب و طوایفِ راکی و همچنین دیگر عشایر بختیاری و منطقه میزدج(مکان ایزدجی ها)از منطقه جونقان کنونی شروع و تا کوهرنگ ادامه دارد و هم اکنون هم کوهرنگ جداشده است و منهای طایفه فروزنده ( گلپايگان ) و امانی ها که ترکِ بلوردی هستند دیگر طایفه های سکنه جونقان، بختیاری هستند و فارسانیها بهداروند بوده است. دیگر طوایف سهید و دینارونی باب و بابادی و... هستند واما نام کیار را از کوه کلار از ایل دورَکی گرفته شده واز دستنا شروع و تا گهرو ادامه دارد تا منطقه سیبک که گویش و آداب آنها بختیاری است و همچنین منطقه گندمان از گلوگرد شروع و تا دوراهان پایان می یابد و منهای طوایف کمی از شهر بلداجی (که قشقائی هستند و اصالتاً بختیاری می باشند اما در حال حاضر به زبان ترکی صحبت می کنند).اما خارج از محلهای بختیاری شامل شهرکرد، فرخشهر تا منطقه سامان با اینکه اصالتاً بختیاری نیستند و بیشتر از مناطق باختری به آنجا کوچیده اند اما امروزه در قلمرو جغرافیایی بختیاری و بخشی از تاریخ و هویت بختیاری محسوب میگردند. همچنین این پراکندگی در قسمت بزرگی از خوزستان شامل مسجد سلیمان، ایذه و بخش هایی از اهواز تا هندیجان و ماهشهر و قسمتهایی از اصفهان (داران و فریدون شهر تا مرز گلپایگان و خوانسار و زرین شهر) و همچنین قسمتی از لرستان که بیشتر شامل شهرستانهای الیگودرز و ازنا میباشد هم انجام شده است.
شهرکرد یا با گویش محلی دهکُرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری و به عبارتی مرکز بختیاریِ سردسیری است. مرکز بختیاری گرمسیری هم ایذه در خوزستان است. با این وجود ساکنین اصلی شهرکرد کرد نبوده واغلب از طایفههای گوناگون تشکیل شده است. مانند بنی طالبیها از گیلان غرب و واحد از حبشه و تمدنها و مختاریها که از دراویش یزد بودند و همچنین طوایف نَمدمالان از هندوستان که از عهد اتابکان مهاجرت نموده اند و طوایف نافیانها، عبدللهیها، استکیها، بلالیها از توف-اسپیدِ کوهرنگ، صَفرپورها و... که ریشه در تاریخ قدیم دهکرد دارند، بختیاریاند اما کمکم با لهجه لِنجانی خوگر شدهاند و این لهجه شباهت و اشتراکات زیادی با لهجه اصفهانی های امروزی دارد. با نگاهی اجمالی به تاریخ قدیم دهکرد متوجه می شویم افراد خیر ونیکوکار آن از جمله بیبیگوهر بختیار با وقف زمین مجتمع امام صادق به بیسرپرستان و یتیمان وهمچنین زمین بیمارستان کاشانی و ملک استانداری کنونی در شهرکرد از طایفه راکی در هالهای از گمنامی مکتوم مانده است.
- زبان بختیاری ها پارسی میانه است و کمتر می توان واژه ای بیگانه از قبیل زبان های عربی و ... را در آن دید . اصیل ترین بختیاری ها زبانی خالی از واژه های عربی دارند و یک پارسی اهل شیراز کاملاٌ زبان آنان را می فهمد. مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری ( پارسی دری) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف می گویند : گفت ندارد ( حرف ندارد ) و کمترین میزان مخلوطی با زبان عربی را دارد . بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است . یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است.
- لباس مردان ( چوغا ) دارای خط های سپید و سیاهی است که خط های سپید به بالا و خط های سیاه به پایین می آیند و این نشانه ی برتری سپنتا مینو ( دشمن اهریمن ) بر انگره مینو ( اهریمن ) است . که این پوشاک در عهد هخامنشی رایج بوده است . لباس زنان هم که شامل شلوار قری ؛ مینا یا مینایی و لچک است که با بسیاری از ایل های اصیل ایرانی مشترک است ( چیزی مانند لباس خانم شقایق دهقان در شب های برره ) این لباس اصلی ترین لباس زنان دوران هخامنشی - سلوکیان - اشکانیان و ساسانیان بوده است .
- موسیقی آنان به دوران ساسانیان بر می گردد و شامل سرنا و کرنا و کوس ( طبل ) و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا است . ( طیفه) توشمال که سرپرستی موسیقی را در ایل بر عهده دارند اکنون هم در مجالس عروسی هنرمندی خود را به معرض نمایش می گذارند .
- نام تش ها ( طوایف ) نام هایی پارسی و تا حدودی درباری است برای مثال نام تش :: شهنی :: از واژه :: شیه :: به معنای آوا و صدای اسب گرفته شده که گفته اند روزگاری این اقوام پرورش دهنده اسب بوده و یا بی ارتباط با اسب نبوده اند . اصیل ترین آنان مو هایی حداقل قهوه ای و چشمانی رنگی دارد . قد بلند هم یکی از صفات ظاهری آنان است . مردان آنان بدنی ورزیده و کاری دارند . نام های مرداویج ؛ علی مردان ؛ سخته ؛ کورش و پرویز بین مردان رایج است . پژوهشگران می گویند که خواستگاه بختیاری ها خود پارسوماش و یا مسجد سلیمان امروزی بوده است و بعد از حمله اعراب به آنان به کوه های امروزی بختیاری گریختند . چرا که بسیاری از شواهد تاریخی در این منطقه ( پارسوماش یا آنشان ) بوده است و کمتر اشیا و شواهد تاریخی در چهارمحال دیده شده است . پژوهشگران می گویند که نسب اینان به قبیله پاسارگاد می رسد . آنان این ادعا را با کتیبه کورش که در آن می گوید : { من کورش هستم شاه هخامنشی مردی از آنشان { ای مردی که هر که هستی و از هر جا که می آیی { زیرا می دانم که خواهی آمد { من کورش هستم که به ایرانیان شاهنشاهی بخشید { با من مشاجره نکن { یگانه چیزی که هنوز برای من باقی مانده است {یک مشت خاک است { که پیکر مرا پوشانده است } اثبات می کنند . که می تواند از نظر اینجانب درست باشد.
نظریه ی پارتی بودن بختیاری ها این نظریه تنها بر مجسمه یکی از بزرگان اشکانی که بر بالای کوه سرمسجد پارسوماش یا مسجد سلیمان پیدا شد تکیه دارد ( همان مجسمه زرینی که کلاهی به سر دارد و یک دست آن کنده شده است ) و آتشکده اشکانی آن منطقه استوار است . پارسوماش در دوره اشکانیان اهمیت بسزایی برای پیام رسانی به مناطق دور دست داشت . اشکانیان بالای کوه سرمسجد آتشکده ای ساختند که از آتش آن برای انتقال پیام استفاده می کردند. بالای کوه سرمسجد آتشکده ای است که هنوز هم ویرانه ای از آن باقی است . نام گذاری شهر پارسوماش به مسجد سلیمان هم همین بوده است . دولت مشروطه فکر می کرد که آن آتشکده قصر حضرت سلیمان بوده است که کاملا اشتباه بود . سنگ بسیار بزرگی هم که بختیاری ها به آن :: برنشانده :: می گویند در آنجا قرار دارد این سنگ برای ساخت تخت جمشید از دل کوه کنده شد و در حال انتقال به تخت جمشید بود که کار ساخت بخشی از تخت جمشید به پایان رسید . منتظر بخش هایی دیگر درباره ایل بختیاری باشید
نظریه عیلامی بودن گریشمن باستانشناس سرشناس فرانسوی مینویسد «من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشتهام مگر اینکه تمدن عیلامی را یافتهام». بعد از اشغال سرزمین عیلام توسط آشوربانیپال ملت عیلام نمُرد بلکه به کوهها متواری گشت.پس از به قدرت رسیدن کوروش در سرزمین عیلام و کوههای پارسوماش در مسجدسلیمان امروزی؛ نمود قدرت عیلام در دوره هخامنشی برای بار دیگر مشهود می گردد واما بازماندگان تمدن عیلامی در سنگنبشته کورش در تخت جمشید بهنام عیلامیهای کوهستان گندمون شکل؛ حجاری شده است. اکنون خاستگاه عیلامیان در نقشه فعلی بختیاری مبین تاریخ وتمدن بختیاری است. گرچه آریایی ها از سرزمین سیبری بعدها به لحاظ ضعف عیلامیها وارد خاک ایران شدند اما نزدیکیهای خویشاوندی موجبات تعمیم فرهنگی دو قوم شد، که بعد ها تمدن عیلامی اعم از خط، زبان، عادات، دین و... در ادبیات هخامنشیان و پس از آن بهعنوان فرهنگ ایرانی برای بار دیگر متبلور می گردد.
قوم بزرگ بختیاری به دو شاخهٔ هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم میشود.
هفت لَنگ شامل چهار بابِ بهداروند، بابادی، دورکی و دینارانیو نوروزی است.
چهار لَنگ شامل شش باب محمودصالح (ممصالح)، کینورسی، زلقی ذَلِکی، مَیوند (ممیوند) و موگویی و همچنین ممبینی است ، که ممبینی ها از بزرگترین طوایف بختیاری هستند.
براساس سنتی که در ایل وجود داشتهاست، گردش حکومت بهوسیله مالیات سرانهای بودهاست که از دامداران میگرفتند و اقتصادِ حکومت خانها براساس همین مالیات بود. این مالیات بر اساس میزان تولید فرآوردههای دامی به نوع مراتع و وسعت آن و شمار دام و شمار نفراتی که در ایل قدرت کارایی در امر تولید دام و پرورش آن را داشتهاند، بستگی داشتهاست. همه بختیاری از لحاظ گرفتن مالیات به دو بخش تقسیم میشد:
از یک بخش که دام زیادتر و مراتع بهتر داشتهاند مالیات بیشتری دریافت میشد و از بخش دیگر مالیاتِ کمتر. واحد گرفتن مالیاتِ دامی در ایل، بر حسب مادیان تعیین میشد. برای هر راس مادیان، سالانه مقداری پول از ۱۰ ریال تا ۳۰ ریال به معیار آن زمان دریافت میکردند. جدول اخذ مالیات به شرح زیر بودهاست:
۴راس گاو = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات
۴راس خر = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات
۱راس مادیان = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات
چون یک راس مادیان برابر واحد گرفتن مالیات دامی به معنی چهارلنگ محسوب میشده، افراد این منطقه که مشمول پرداخت این نوع مالیات بودند به چهار لنگ معروف شدند. گروه دیگر که قدرت مالی بیشتر داشتند همین مقدار مالیات را به اندازه هفت لنگ مادیان میدادهاند یعنی دوراس مادیان(هشت لنگ) منهای یک لنگه یعنی هفت لنگ مادیان میدادهاند یعنی دوراس مادیان(هشت لنگ) منهای یک لنگه یعنی هفت لنگ. روی این اصل مردم این منطقه به نام هفت لنگ معروف شدند. جدول زیر این طبقه بندی را نشان میدهد:
۷راس گاو = یک مادیان = ۱۰ ریال مالیات
۷راس خر = یک مادیان = ۱۰ ریال مالیات
۱راس مادیان + سه لنگ مادیان = ۷لنگ مادیان = ۱۰ ریال مالیات
در مورد همین مالیات گرفتن، خانها به دلایل سیاسی در خود ایل و نزدیکی و دوری طایفهها به خانها، بین طوایف فرق میگذاشتند و به بعضیها امتیازاتی میدادند. گرفتن مالیات توسط کلانتران ایل انجام میگرفت و درعوض خود این کلانتران از پرداخت مالیات معاف بودند.
تقسیمات درون-ایلی بختیاری به ترتیب به این صورت است: ایل، قسمت، طایفه، تیره، تش، اولاد، خانوار.[۳]
اولاد را کُربَوو و کُردا هم میگویند و اولاد ممکن است به مال و بهون (سیاهچادر) هم بخش شود.
ویژگیهای فرهنگی
ویژگیهای فرهنگی
بختیاری همراه با سنتها و شیوههای خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبههای بینظیر و چشمگیر منطقهی بختیاری است. زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، مورد علاقهٔ گردشگران داخلی و خارجی است. این جاذبه علاوه بر آن که بازدیدکنندگان عادی را به سوی خود جلب میکند، میتواند مورد توجه دانشجویان و دانش پژوهان علوم اجتماعی و انسانی قرار گیرد.
یکی از دیدنیهای جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است. اگر چه در دهههای آغازین قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران ” تخته قاپو“ (یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچرو و متحرک است. کوچروهای بختیاری، زمستان را در دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی منطقه چهارمحال و بختیاری به سر میبرند. آنها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر گوناگون همراه با مبارزهای خستگی ناپذیر با سختیهای طبیعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلندیهای زرد کوه در مناطق معینی از دامنههای زاگرس پراکنده میشوند و قریب سه ماه در این منطقه میمانند و با چرای دامها در مراتع سرسبز به رمهداری سرگرم میشوند. نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههای دیدنی این شیوه زندگی است. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایلراه میگویند که شامل ایلراههای دزپارت، تاراز، هزارچمه، کوه سفید و تنگ فاله است.
قالیها و دست بافتههای بختیاری در تمام جهان مشهور و بازار خوبی دارند. همچنین بختیاری سرزمین شیرهای سنگی است که نخستین بار توسط محسن فارسانی مورد مطالعه علمی قرار گرفتند. وی همچنین فیلم مستندی در باره شیرهای سنگی به نام «برد شیر» ساخته است. همچنین بایسته است در راستای حفظِ ضربالمثلهای بختیاری نیز تلاش های سودمند بیشتری صورت گیرد تا این میراث تجربی گذشتگان نیز برای آیندگان برقرار ماند.
مراسم سوگواری در میان بختیاریها اهمیت خاصی دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازی برگزار میشود که احتمالاً نشانه انس و الفت و همبستگی ژرفی است که میان آنها وجود دارد. این اهمیت هم در عزاداریهای مذهبی و هم در عزاداریهای خصوصی به بارزترین شکل مشهود است.
برگزاری مراسم عزاداری خانوادگی نیز جالب توجهاست. در ایل بختیاری وقتی کسی فوت کند، ایل یکپارچه غرق غم و ماتم میشود و لحظهای صاحب عزا را رها نمیکنند. چوقا از تن بیرون میکنند و لباس سیاه میپوشند. بعد از غسل متوفی، سید همراه ایل، سید پیر شاه یا سید امامزادههای اطراف مسیر و مکان کوچ و استقرار را خبر میکنند تا بر مرده نماز میت بگذارند و سپس مرده را به خاک میسپارند. خاک که گودی گور را پر کرد، مردها در فاصله دور میایستند و زنهای ایل به دور گور حلقه میزنند، گریه سر میدهند و همراه با مرثیه که گاگریو گفته میشود به شرح حال زندگی مرده میپردازند. در این هنگام تُشمالها آهنگ غم انگیزی به نام چپی مینوازند. بعد از این مراسم خیرات شروع میشود. صاحب عزا چادر سیاهی بر پا میکند، مردم ایل تیره به تیره، طایفه به طایفه، برای دلداری صاحب عزا میآیند و سرباره میآورند. سرباره مخارج عزاداری صاحب عزا را کاهش میدهد. این مراسم تا یک سال به طول میانجامد، چرا که شاید تیره یا طایفهای در مسافتهای دور باشد و یا امکان حضور به موقع پیدا نکرده باشد.
وقتی کلانتر یا یکی از سرشناسان ایل بمیرد نیز مراسم خاصی انجام میشود. بدین ترتیب که زین و برگ اسب یا اسبانی را با پارچه سیاه میپوشانند و بر گردن اسب نیز پارچههای رنگین که یک سر آن بر زین و سر دیگرش روی پیشانی اسب است به بند دهنه میبندند، سپس اسب را در حالی که دهنه آن به دست یک نفر است در محوطه امامزاده میگردانند. این پارچه را «یال پوش» میگویند. چوقا و تفنگ متوفی را نیز روی اسب میبندند. بختیاریها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگان خود شیر سنگی قرار میدادهاند.
عزاداری برای ائمهاطهار به ویژه در ماه محرم همانند همهی نقاط ایران باشکوه برگزار میشود. شیوه اجرای مراسم تقریباً همانند سایر نقاط ایران است. دستههای زنجیرزنی، سینهزنی و حضور در مراسم مساجد و تکایا از جمله جلوههای برگزاری اینگونه مراسم است.
گویش بختیاری یکی از گویشهای پارسیتبار یعنی از دسته جنوب باختری زبانهای ایرانی است. گویشها و زبانهای پارسیتبار عبارتاند از فارسی، لری، بختیاری، لارستانی، و کومزاری. برخی از زبانشناسان، بختیاری را زیرشاخهای از لری به شمار میآورند و برخی آن را شاخهای جدا میدانند.
همواره در زمانهای گذشته، دیوارهای بلند و دشوار گذر زاگرس مانع از نفوذ اقوام مهاجم به درون منطقهٔ بختیاری بوده است. بنابراین زبان ایل بختیاری تا قبل از گسترش رسانههای همگانی و مدارس ملی تقریباً دستنخورده و بکر مانده بود اما امروزه براثر آسانی ارتباط با شهر و پایتخت، گویش بختیاری نیز مانند لهجهها و گویشهای دیگر به سرعت در حال دگرگونی و نزدیک شدن به فارسی رایج است. نسل امروز بختیاری (بهویژه ساکنین شهرها و اسکانیافتگان) در طول کمتر از نیم قرن نه تنها خیلی از اصطلاحات و واژههای پنجاه سال پیش بختیاری را استفاده نمیکنند؛ بلکه معنای آنها را نیز نمیدانند و یا فراموش کردهاند. گفته می شود در طی سالهای گذشته که بختیاریها بسوی شهرنشینی و پراکندگی رفتهاند در حدود دوهزار واژه کهن از آنان نابود شده است.
گویش لری بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
گویش بخش خاوری که تحت تأثیر لری کوهگیلویه واقع شده است.
گویش منطقه جنوبی که تحت تأثیر گویش طایفهٔ بهمئی بوده است.
گویش منطقه چهارلنگ.
گویش بخش میانی که هر دو گویش نسبتاً کمتر تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ بر خلاف تصور افراد ناآشنا، گویش بختیاری با گویش لری (خرم آبادی) تفاوتهای بسیاری بهویژه از نظر تلفظ دارد. اما از نظر ادبیات و به ویژه ضرب المثلها و زبانزدهای بومی بین تمام زبانهای لری اشتراکات زیادی وجود دارد
عربهایی را میگویند که در مجاورت بختیاریها زندگی میکنند، با ایشان وصلت کردهاند و از نظر رسم و رسوم و زبان و ... اشتراکات زیادی با بختیاریها پیدا کردهاند. اما در اصل، بختیاری نیستند. در حقیقت عرب کمری ها اعرابی هستند که اصطلاحاً در کوه و کمر زندگی میکنند و وجه تسمیه ایشان نیز همین است. زبان ایشان در اصل عربی است که به عربی عراق بیشتر نزدیک است تا اعراب خوزستان و به مرور زمان با گویش بختیاری ترکیب شده است و اصطلاحاتی ویژهی خود پیدا کرده است. طوری که فهم آن هم برای اعراب و هم برای بختیاریها ممکن نیست. مثلاً: اصطلاح «چطور هستی؟» که در احوال پرسی به کار میرود به لهجهٔ عرب کمری میشود «چی چینَک» در حالی که همان به لهجهٔ عربهای خوزستان و همچنین عربهای عراق میشود «اِشلونک». اما عبارت «تخم مرغ» به لهجهٔ عرب کمری میشود «بیاض» که عراقیها نیز همین اصطلاح را به کار میبرند در حالی که به لهجهٔ عربهای خوزستان میشود «دحرویت». همچنین تلفظ «ج» که اعراب خوزستان در بیشتر کلمات آن را به «ی» تبدیل کردهاند مثل «ریل» به جای «رجل» یا «دیایة» به جای «دجاجة» اما عرب کمریها همچنان «ج» را تلفظ میکنند.
عرب کمریها معمولاً هم به گویش بختیاری و هم به لهجهٔ عرب کمری و گاهی نیز به عربی خوزستانی تسلط کامل دارند. عرب کمریها به دیگر اعراب خوزستان، اصطلاحاً عرب بَرّی میگویند عرب برّی یعنی عربهایی که در برّ یا زمین مسطح زندگی میکنند .
عرب کمری نیز شاخههای متعدد دارد و به دلیل وصلتهای زیاد و نزدیکی جغرافیایی با بختیاریها به مرور زیر شاخه قوم بختیاری -طایفه دورکی- قرار گرفت. اما اصل ایشان عرب است .
گرپه نام منطقهای است که بین استان لرستان و استان خوزستان واقع شدهاست. برای رفتن به گرپه باید از ایستگاه تَله زنگ شروع به حرکت کرد و ۴ساعت پیاده روی دارد تا به این منطقه وارد شد البته مسیرهای آن بسیار سخت گذر هستند. گرپه سرزمین بختیاریهایی است که به آنها گرپی میگویند. آنها بسیار انسانهایی مهربان مهمان نواز و با محبتی هستند که به سبب دسترسیِ کمتر دیگران به آنها، کمتر دچار آسیبهای فرهنگی و تغییرات زیستی شدهاند و از همین روی نمونهٔ کاملی از ایرانیهای کهن هستند. این منطقه گرمسیر است و آبشارهای زیبایی نیز دارد. در گرپه فسیلهای زیادی از جانوران دریایی که بعضی از آنها بسیار بزرگاند در محلی به نام بند سرخه وجود دارد که به بررسیهای علمی نیاز دارند. در این منطقه معادن دست نخورده زیادی وجود دارد که همهٔ آنها ناگفته و پنهان ماندهاند و دست انسان و فعالیتهای مخرب او هنوز به این منطقه نرسیدهاست. در این منطقه پلنگهای زیادی نیز زندگی میکنند. گرپه دارای محلهای زیادی است که هر کدام نامی دارند که تعداد نامهای آنها به ۱۳۲ نیز میرسد. مانند:گرپی ره،بن سره،چیتال و...؛ کوه بلند سالن نیز در گرپه نمایان است.
تقسیم بندی هفت لنگ ها و چهار لنگ ها یکی از دقیقترین و نابترین تقسیم بندیها در بین ایلها و اقوام ایران و جهان می باشد و اکثر قوم شناسان بر این باورند که در نوع خود بینظیر است.بهتر است بدانید این تقسیم بندی توسط خود بختیاریها و توسط خانها و بزرگان ایل برای دستیابی بهتر مردم بختیاری به یکدیگر انجام شد و اصولا چند روستای نزدیک به هم را با هم جمع می بستند و یک نام بر روی آنها می گذاشتند.این معنی را نمیدهد که مثلاً طایفه دورکی از یک نژاد و طایفه بابادی از نژاد دیگر بلکه تقسیم بندی نوعی تقسیم بندی سیاسی است مانند تقسیم بندی استان های یک کشور. شاخه هفت لنگ بختیاری شامل چهار باب اصلی دینارونی-بهداروند(یا بختیاروند)-دورکی-بابادی.البته بحث باب شناسی یک اصل منطقه ای است و به طایفههای هم جوار که در یک منطقه زندگی میکنند یک باب گویند. بحث بابها در میان خود بختیاریها هم زیاد رواج ندارد،اما مهم طایفه های هر باب است.برای نمونه طایفههای مهم میتوان به اورک،گورویی ،لجمیر اورک،سحید ،بابادی ،ململی ،راکی ،دورک وند ،بابا احمدی،موری ،گندلی، زراسیوند،اسیوند،آسترکی و... اشاره کرد.حال اینکه هر کدام از اینها نیز خود یک زیر مجموعه دارد.برای نمونه طایفه اورک که یکی از طوایف بزرگ بختیاری محسوب میشود بصورت زیر است: اورک شامل موزرمویی – خواجه – لندی - زنگی – غلام – کشی خالی – اولاد حاجی علی – غريبی – جلالی – ممسنی – چهار بينی چه - گل بامکی که هر کدام از موارد بالا خود یک یا چند روستا را شامل میشود.
1. پوشش سر" لچک و میناً لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج ترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
2. مینا روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود.و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنندکه جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
3. تنپوش زنان بختیاری پیراهنی است به نام جومه یا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک در اطراف کمر دارد و تا پایین کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود
4. جلیقه (جلیزقه) روی پیراهن پوشیده میشود که از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر در عروسی پوشیده میشود.
5. پوشش پایین تنه از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند ورنگ لباس خانمهای مسن، تیرهاست به دلیل احترام به سن و سال آنها.
1. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود وبه رنگهای مشکی و قهوهای روشن و تیره سفید.
2. مردان بختیاری پیراهنی به نام چوقا میپوشند که دست بافت زنان عشایر است، که از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند.
3. پوشش پایین تنه از شلواری به نام شولار دبیت به رنگ مشکی استفاده میشود که شلواری گشاد و بسیار آزاد است.وپوشش پا گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد.